پنجه ریخته. [ پ َ ج َ / ج ِ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) پنجه ریزیده. که پنجه آن جدا شده و فروریخته باشد : مردانه من کزین سکو پنجه ریخته خرمن کنم بباد که در جاش آکنند.
سوزنی.
و «سکو» آلتی است که بدان خرمن به باد کنند.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه پنجه اش جدا شده و فرو ریخته باشد پنجه ریزیده .