پنج پایه

لغت نامه دهخدا

پنج پایه. [ پ َ ی َ / ی ِ ] ( اِمرکب ) جانوری باشد دریائی برابر غوک... و به عربی سرطان خوانند. ( غیاث اللغات ). بمعنی پنج پایک است که سرطان باشد. ( برهان قاطع ). پنج پا. خرچنگ :
هر که دزدی کنداز این گفتار
پنج پایه است زشت و کج رفتار.
سنائی.
|| ( اِخ ) نام برج چهارم است از بروج فلک.( برهان قاطع ). نام برج چهارم از بروج فلک که آن را سرطان نام است. ( غیاث اللغات ) :
ولی باشد ز عقل ما کفایه
بسمت سر مدار پنج پایه.
؟

فرهنگ فارسی

۱- خرچنگ . ۲- ( اسم ) برج چهار از دوازده برج فلکی برج سرطان .

پیشنهاد کاربران

بپرس