پنت

/pont/

لغت نامه دهخدا

پنت. [ پ ُ ] ( اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه ( بحر اسود ) و آن را به لاطینی پنتوس ( بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد قدیم تشکیل شد که به دولت پنت معروف است ایرانیان در عصر داریوش از این سرزمین ایالتی ( خشترپاوَ ) تشکیل دادند که بتدریج استقلال یافت و بعد در قلمرو دولت اسکندر درآمد ولی امیر آن مهرداد دوم قدرت خویش را حفظ کرد. پس از مرگ اسکندر مهرداد عنوان پادشاهی بخود گرفت و به کتیس تس ( مؤسس ) ملقب گشت. پایتخت پادشاهان پنت اماسه نام داشت. ( ایران باستان ج 1ص 92 ). و باز در تاریخ ایران باستان آمده است : دولت پنت کاپادوکی یکی از سلسله های پادشاهانی که نسبشان را به پارسیها میرسانیدند و واقعاً هم پارسی نژاد بودند، دودمان پادشاهان پُنت بود چنانکه بالاتر گفته شد پُنت به آن قسمتی از کاپادوکیّه اطلاق میشد که در کنار دریای سیاه واقع است و به همین جهت پُنت را صحیحاً کاپادوکیه پُنتی مینامیدند. از اجداد این سلسله یعنی نخستین جدّی که نامش درتاریخ ذکر میشود مهرداد نامی بود پسر اُرُن - ت ُبات.بعضی نسب او را به یکی از رؤساء شش خانواده درجه ٔاوّل پارسی که در واقعه بردیای دروغی از هم قسم های داریوش بودند میرسانند ( بوشه لِکلرک ، تاریخ سلوکی ها )و برخی گویند که نسبت او به خود داریوش میرسد ( آب پیان جنگهای مهرداد کتاب 12 بند112 و بعد ). ممکن است که هر دو روایت صحیح باشد زیرا چنانکه میدانیم شاهان هخامنشی زنان خود را از میان خانواده درجه اوّل پارسی انتخاب میکردند و بنابراین ممکن بود که نسب مهرداد به داریوش و هم به یکی از رؤساء خانواده های مذکور منتهی شده باشد. نیاکان مهرداد از وُلات پارسی بشمار میرفتند و در اداره شان محلهای بسیاری در کنار دریای سیاه داشتند. خود مهرداد در زمان اردشیر دوّم ( باحافظه ) هخامنشی یک شهر یونانی را که در کنار دریای مرمره واقع موسوم به کیوس بود، گرفت ( تقریباً 387 ق.م. ) و بعد تمایلی بسیار به تمدّن یونانی یافت ، چنانکه نوشته اند به خرج خود مجسمه ای برای افلاطون بساخت وآن را در آکادمی آتن گذارد. پسر این مهرداد آری ُ بَرزَن نام داشت و بقدری محب یونانیها بود که آنها عنوان افتخاری «آتنی » و «اسپارتی » به او دادند. پس از آن آری ُ بَرزَن به امّید کمک یونانیها به سه سردار ایران ، یعنی اَرته باذ و داتام و اُرونت همدست شده بر اردشیر دوم یاغی شد ولی اشخاص مذکور بزودی دریافتند که امیدشان بیجا بوده زیرا یونانیها نتوانستند کمکی مؤثر بکنند و دربار ایران آری بَرزَن و تمامی متحدین او را شکست داده قوای آنها را تار و مار ساخت مهرداد پسر آری ُ بَرزَن که باید مهرداد دوّمش نامید به اشاره اردشیر دوم هخامنشی دامی برای داتام گسترده خائنانه او را کشت بعد به پدرش خیانت کرده او را به اردشیر سوّم تسلیم کرد، پس از آن دیگر اطلاع مهمّی از این خانواده تا زمان اسکندر نداریم. در این وقت که اسکندر به آسیا آمد، شهر کیوس را از مهرداد گرفت ، ولی او تمکین نکرد و چون اسکندر دشمنی نیرومند مانند داریوش سوّم در مقابل خود میدید اعتناء به امرائی مانندمهرداد نکرد، بخصوص که مهرداد دور از راهی که اسکندر می پیمود اقامت داشت. پس از فوت اسکندر، وقتی که جانشینان او بهم افتادند، مهرداد طرفدار آن تی گون گردید، ولی یک سال قبل از جنگ ایپ سوس یعنی در302 ق. م. آن تی گون از مهرداد ظنین شده گمان برد که امیر ایرانی با دشمن او کاساندر راهی دارد و او را گرفته بکشت.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ناحیهای در آسیای صغیرکه داریوش اول آنرا متصرف شد و آن بعدها ضمیمه ممالک اسکندرگردید . مهرداد کبیر آنرا مستقل کرد و حکومتی در آنجا تشکیل داد.
( اسم ) نشستگاه مقعد دبر.
نام ولایت شمالی آسیای صغیر

پیشنهاد کاربران

pent. ماهیچه باز و بسته کننده مقعد.
در مورد وسایل هم به کار می رود و به معنی خراب شدن آنها و زوال دررفتگی آن است ( رجوع شود به : پنت درامدن )

بپرس