پناه داشتن. [ پ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ملجاء داشتن : کسی کو ز جاهت ندارد پناه کسی کو ز عدلت ندارد سپرچو جسمی بود کش نباشد روان چو چشمی بود کش نباشد بصر.امیر معزی.