لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) چین دار با نورد : دامن پلیسه.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. لباسی که این نوع چین را داشته باشد: دامن پلیسه.
فرهنگستان زبان و ادب
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پلیسه یا همون با همگونی ها با موضوع و مورد برابری میکند
مثال
در باره با موارد بیشماری صحبت شد = در باره با پلیسه های بیشماری صحبت شد
مورد صحبت ما نبود = پلیس ( pelise ) صحبت ما نبود = چون مورد از واردآمده می باشد و پلیس یعنی چیزی که ایرادی دارد پس پلیس = مورد / ایراد
... [مشاهده متن کامل]
ایراد سخن = پلیس ( pelise ) سخن
واژه پلاسیدن به چم ایراد آمده با پلیس گویا از یک ریشه می باشد
مثال
در باره با موارد بیشماری صحبت شد = در باره با پلیسه های بیشماری صحبت شد
مورد صحبت ما نبود = پلیس ( pelise ) صحبت ما نبود = چون مورد از واردآمده می باشد و پلیس یعنی چیزی که ایرادی دارد پس پلیس = مورد / ایراد
... [مشاهده متن کامل]
ایراد سخن = پلیس ( pelise ) سخن
واژه پلاسیدن به چم ایراد آمده با پلیس گویا از یک ریشه می باشد
شاید براده
پلیسه ، رشته های نازک، کوتاه ومواجی از فلز که با ماشین کاری ضایع گردد و پلیسه به گاه کار به چشم اوفتد ، که پیشگیری به عینک مخصوص است ، ودر اوردن با چشم پزشک