پلیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) مخفف پالیدن است که بمعنی جستجو کردن و تفحص باشد. ( برهان قاطع ). پژوهش کردن. تجسس کردن. || آهسته بجائی درشدن. خزیدن : دزد [ در تاریکی شب ] هر چند حیله کرد چیزی نتوانست دزدید به طویله پلید که ستوری نیکو بگیرد آن شب شیری در میان ستوران درآمده بود، دزد دست بر پشت ستوران می نهادتا هر کدام فربه تر باشد ببرد از قضا دست بر پشت شیرنهاد و از دیگر ستوران فربه تر بود. ( سندبادنامه ).
فرهنگ معین
(پَ دَ ) (مص م . ) ۱ - جستجو کردن . ۲ - آهسته به جایی در شدن .
پیشنهاد کاربران
پُلیدن، با جذب آب متورم شدن، آماسیدن در گویش فارسی جیرفت