پلکن
لغت نامه دهخدا
سرو است و کوه سیمین جز یک میانش سوزن
خسته است جان عاشق وز غمزگانش بلکن.
واز اینکه اسدی آن را مخفف پیلوارافکن میگوید پس بلکن با پی مثلثه است نه باء موحده. رجوع به بلکن و پلکه شود.
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پل کن یعنی از جو و نهر بپر شاید پر بوده در مرور زمان پل شده