پلنگینه پوش

لغت نامه دهخدا

پلنگینه پوش. [ پ َ ل َ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه لباس از پوست پلنگ دارد. ملبس به پلنگینه. پلنگی پوش :
بگفتندکای مرد با زور و هوش [ به رستم ]
برین گونه پیلی پلنگینه پوش
پدر نام تو چون بزادی چه کرد
کمندافکنی یا سپهر نبرد؟
فردوسی.
یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش.
فردوسی.
سرند از کران دید دیوی بجوش
بزیر اژدهائی پلنگینه پوش.
اسدی ( گرشاسبنامه نسخه خطی مؤلف ص 35 ).
پلنگینه پوشان زاول بکین
پسش برگشادند ناگه کمین.
اسدی ( گرشاسبنامه نسخه خطی مؤلف ص 67 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) که لباسی از پوست پلنگ کرده باشد : پلنگینه پوش .

فرهنگ عمید

کسی که جامه از پوست پلنگ یا مانند آن بر تن کند.

دانشنامه عمومی

پَلَنگینه پوش ( به گرجی: ვეფხისტყაოსანი، تلفظ: وِپْخیسْتْقائُسانی ) ( به معنای: کسی که پوست پلنگ بر تن دارد ) یک قصیدهٔ حماسی گرجی شامل حدود ۶٬۰۰۰ سطر است که در قرن دوازدهم میلادی توسط شاعر حماسه سرای گرجی شوتا روستاولی سروده شده است که خزانه دار دربار سلطنتی ملکه تامار بود. پلنگینه پوش اغلب به عنوان حماسهٔ منظوم ملی گرجی ها محسوب می شود. این سروده به سبب زبان و وجه نمایشی خود مورد تحسین فراوان کارشناسان ادبی می باشد. پلنگینه پوش برای اولین بار در سال ۱۷۱۲ میلادی در تفلیس به چاپ رسید و تا کنون به ۵۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.
پلنگینه پوش حاوی ۱٬۵۸۷ بند چهارپاره گون قافیه شده بوده و به وزن کلاسیک گرجی یعنی ابیات شانزده هجایی با ضرباهنگ درون مصراعی سروده شده است.
سرآغاز:
واج نویسی فارسی سرآغاز:
ترجمه فارسی: آنک پروردگار همه توان و توانا، بر همگان اینسان گیتی را پدیدآورد وز اهورایی مینوی خویش به تن پدیدنی های خاکی، دمش جان بخش زیستن فراز آورد ما مردمان را به توانش چیرگی بر جهان بخشود، آری چنبره بر آسمان و زمین با همه گسترهٔ ورجاوندش و هموست تا شهریاران را ز برای گزاردن بهنجار آئین ها بر ما فراز نمود و هرکدام را بر نگارهٔ خویش به آفرینش کشید
شوتا روستاولی برای گرجی ها به عنوان بزرگترین شاعر آنان محسوب می شود. در مورد خاستگاه او اطلاعات کمی وجود دارد، اما همان طور که چهاربیتی هشتم شعر دیده می شود، شاعر خود را به عنوان «روستاولی» ( کسی اهل روستاوی ) معرفی می کند. سرنخ های دیگر موجود در شعر اظهار می کنند که روستاولی یک تحصیل کردهٔ فرهیخته و همچنین یک نجیب زادهٔ والامقام در دربار بزرگترین پادشاه گرجستان، ملکه تامار بوده و شاهکار خود را - که بین سال های ۱۱۹۶ تا ۱۲۰۷ میلادی سروده بود - به ملکه تامار اهدا کرده است. در سال ۱۹۶۰، گروهی از تاریخدانان و باستانشناسان گرجی در اورشلیم یا همان بیت المقدس، تصویری از روستاولی را بر روی دیوارهای کلیسایی ساخته شده در قرن نهم میلادی پیدا کردند که نوشته ای به گرجی میانه تصویر مردی سالخورده را - که ریش های سفید و بلند و قبای روحانی و با شکوه به تن دارد - شوتا روستاولی معرفی می کند. تاریخدانان اظهار می کنند که روستاولی قبل از مرگش سفری زیارتی به بیت المقدس داشته است.
روستاولی در پلنگینه پوش، پیرامون آرمان های انسانگرایانه در قرون وسطی: عشق، دوستی، رشادت و … می گوید. قهرمانان داستان شجاع، نوعدوست و بخشنده هستند. مکان وقوع اتفاقات داستان پلنگینه پوش منحصر به گرجستان نبوده و سرزمین های عربی، فلات ایران، شبه جزیرهٔ هندوستان و همچنین فلات تبت نیز در آن وجود دارند.
عکس پلنگینه پوشعکس پلنگینه پوشعکس پلنگینه پوشعکس پلنگینه پوش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پَلَنْگینه پوش
منظومه ای پهلوانی ـ عاشقانه، به گرجی سرودۀ شوتا روستاولی ( ـ ح ۱۲۱۶). در ۱۵۸۷ بند چهارپاره گون مقفی در وزن شعر کلاسیک گرجی سروده شده است. داستان دربارۀ تیناتین، دختر روستیوان، پادشاه عرب است که همراه شاه و خدم و حشم پدر به شکارگاه آمده؛ در آن جا به پلنگینه پوشی برمی خورد که ناگهان ناپدید می شود. دختر شهسوار خود، آوتاندیل را درپی او می فرستد و معلوم می شود که درپی معشوق خود می گردد. سرانجام پس از ماجراهایی پلنگینه پوش با معشوق خود، و تیناتین با آوتاندیل ازدواج می کند. روستاولی در این اثر از اساطیر ایرانی، خمسۀ نظامی و ویس و رامین اسدی طوسی تأثیر گرفته است. پلنگینه پوش نخستین بار به کوشش واختانگ ششم پادشاه گرجستان ( ـ۱۷۳۷) به چاپ رسید (تفلیس، ۱۷۱۲). این اثر چندبار به فارسی ترجمه و چاپ شده است.

پیشنهاد کاربران

هو
منظومه حماسی گرجی ها که به فارسی پلنگینه پوش ترجمه میشود و مربوط به قرن پنج ق هست و شاعر آن شوتاروستاولی می باشد.
پوست پلنگ اثر استاد فقید دانشگاه تهران مرحوم باستانی پاریزی.
رزماگند ارتشی برای پنهان شدن از دیدگان دشمن، یونیفورم پلنگی، لباس رزمی کوماندویی
بنابر روایت شهنامه در باستان، پهلوانان ایرانی از چزم پلنگ رزماگند می ساخته اند
سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی
یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش
فردوسی
بپوشید تن را به چرم پلنگ
که جوشن نبود و نه آیین جنگ
فردوسی

بپرس