پلنگینه

لغت نامه دهخدا

پلنگینه. [ پ َ ل َ ن َ / ن ِ ] ( ص ) از پوست پلنگ. لباس یا جوشنی که از پوست پلنگ کنند :
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین بکوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد ز کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه.
فردوسی.
بدو گفت مردی چو دیو سیاه
پلنگینه جوشن از آهن کلاه.
فردوسی.
|| ساخته یا پوشیده شده از پوست پلنگ :
ز اسبان تازی پلنگینه زین
بزین و ستامش نشانده نگین.
فردوسی.
جواهر بخروار و دیبا بتخت
پلنگینه خرگاه و زرّینه تخت.
نظامی.
|| مشابه بپوست پلنگ. || نوعی از جامه که در نقوش مشابه به پوست پلنگ باشد. ( غیاث اللغات ) :
بگفت آنکه این رنجم از یک تن است
که او را پلنگینه پیراهن است.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) آنچه از پوست پلنگ سازند. ۲- لباس یا جوشنی که از پوست پلنگ کنند پوست پلنگ . ۳- نوعی جامه که در نقوش مشابه پوست پلنگ است . ۴- ( صفت ) مشابه به پوست پلنگ .

فرهنگ معین

(پَ لَ نِ ) (ص نسب . ) ۱ - جامه ای که از پوست پلنگ سازند. ۲ - نوعی جامه که در قدیم از پوست پلنگ می ساختند.

فرهنگ عمید

۱. پلنگ مانند.
۲. جامه ای که از پوست پلنگ بدوزند.
۳. نوعی لباس جنگ که از پوست پلنگ می دوخته اند.
۴. جامه ای که خال های سیاه مانند پوست پلنگ داشته باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

پَلَنگینه
لباسی از پوست پلنگ. از کهن ترین جامه های انسانی است. در اساطیر کهن ایرانی، کیومرث، نخستین انسان، را ابداع کنندۀ این پوشش دانسته اند. نوع دیگری از پلنگینه پوششی است که در آن نقوشی مشابه پوست پلنگ باشد. همچنین، جوشنی از پوست پلنگ نیز پلنگینه نامیده می شده است: بدو گفت مردی چو دیو سیاه/پلنگینه جوشن، از آهن کلاه (فردوسی)

پیشنهاد کاربران

پلنگینه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پلنگینه " می نویسد : ( ( پلنگینه در پهلوی در ریخت پلنگنگ palangēnag بکار می رفته است. می توانسته است بود "پلنگینه، چرمینه ی پلنگ، جامه ای بوده است از پوست پلنگ که پهلوانان ایران ، به نشانه ی یلی و پُردلی، بر تن می پوشیده اند . تن پوش ویژه ی رستم را نیز که آن را بر فراز زره و خفتان در بر می کرده است پلنگینه دانسته اند . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( سر بخت و تختش برآمد ، به کوه ؛
پلنگینه پوشید خود با گروه. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 232. )

بپرس