پلمسه. [ پ َ م َ س َ / س ِ ] ( اِ ) بمعنی پلمس است. ( برهان قاطع ). در نسخه میرزا و در مؤید پلمه آورده بحذف سین. ( فرهنگ سروری ). و نیز رجوع به پلمس شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب . ۲- متهم ساختن . ۳- دروغ گفتن.
گویش مازنی
/palem se/ سنبله ی گیاه آقطی که شامل دانه هایش نیز می باشد