پلغده

لغت نامه دهخدا

پلغده. [ پ َ ل َ دَ / دِ ] ( ص ) تخم مرغ و میوه ای که درون آن گندیده و ضایع شده باشد. ( برهان قاطع ). و گویند مرغ بیضه ای را پلغده کرد؛ یعنی گنده کرد و بچه نیاورد. پوسیده و درهم شده. ( فرهنگ رشیدی ) :
دو خایه گنده پلغده شده هم اندر وقت
شکست و ریخت همانجا سپیده و زرده.
سوزنی.
غَرقلَة؛ پلغده گردیدن تخم مرغ و خربزه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(پَ لَ دَ ) (ص . ) گندیده ، تخم مرغ یا میوة گندیده .

فرهنگ عمید

۱. گندیده.
۲. تخم مرغ یا میوه که درون آن فاسد و گندیده شده باشد.

پیشنهاد کاربران

هر که از پیر روی گرداند
تخم مرغ پلغده را ماند
( شاه نعمت الله ولی )

بپرس