پلخمون باید گویه دگری از فلاخن/ فلاخون / پلاخوون /پلخمون باشد
در گویش پارسی مشهدی چم فلاخن
در گویش کرمانی به معنی بستن یا خون خشک شده روی زخم میباشد
پلخمون/p'lekhmoon : فلاخن
مانند: . . . به گمانم همین چیزها هم واداشت که بندار او را پلخمون بگذارد و سنگ قلابش کند به کال شور.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پَلَخمُ/ palaxmo ( ا. ) فلاخن، وسیله ای که برای پرتاب کردن سنگ به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
پلخمان - به معنی فلاخن است که شبانان بدان سنگ اندازند.
پلخم - به فتح اول و ثانی و سکون میم، فلاخن را گویند و آن کفه ای است که از پشم یا از ابریشم بافند و بر دو طرف آن دو ریسمان بندند و شبانان و شاطران بدان سنگ اندازند.
برهان قاطع
تالیف: محمد حسین بن خلف تبریزی
به اهتمام
دکتر محمد معین
انتشارات امیرکبیر
مانند: . . . به گمانم همین چیزها هم واداشت که بندار او را پلخمون بگذارد و سنگ قلابش کند به کال شور.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پَلَخمُ/ palaxmo ( ا. ) فلاخن، وسیله ای که برای پرتاب کردن سنگ به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
پلخمان - به معنی فلاخن است که شبانان بدان سنگ اندازند.
پلخم - به فتح اول و ثانی و سکون میم، فلاخن را گویند و آن کفه ای است که از پشم یا از ابریشم بافند و بر دو طرف آن دو ریسمان بندند و شبانان و شاطران بدان سنگ اندازند.
برهان قاطع
تالیف: محمد حسین بن خلف تبریزی
به اهتمام
دکتر محمد معین
انتشارات امیرکبیر
پلخمون تلفظ لهجه مشهدی فلاخن است
پلخمون تلفظ مشهدی ، همان فلاخن است
در گویش مشهدی به معنای قلاب سنگ، تیر و کمان
این واژه خوشه ی همخوانی /پلـ/ دارد یعنی هیچ واکه ای میان صداهای /پ/ و /ل/ نیست پس /پ ـــَ ل ــــَ خ م او ن/ غلط و /پ ل ــــَ خ م او ن/ درست است.
به خون خشک شده ی زخم در گویش یزدی گویند.