لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- اوح و صفحه ای از فلز سنگ و مانند آن . ۲- ورقه یا لوح فلزی که نام و نشانی کسان یا شغل و امثال آن بر رویش حک و بر در خانه یا روی اشیا نصب کنند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. قطعه ای کوچک از فلز قیمتی مانند طلا یا نقره که دارای نقش است و با زنجیر به گردن آویزان می شود.
۳. قطعه ای فلزی که شمارۀ شناسایی خاصی روی آن حک شده است و نیروهای نظامی به وسیلۀ زنجیر به گردن خود آویزان می کنند.
۴. نوار پلاستیکی که مشخصات نوزاد روی آن نوشته شده و برای شناسایی در بخش زایمان بیمارستان به مچ دست او بسته می شود.
۵. (پزشکی ) صفحۀ فلزی که به وسیلۀ پیچ به استخوان های شکسته بسته می شود و تا هنگام جوش خوردن، آن ها را محکم نگاه می دارد.
۶. (حقوق ) [مجاز] قطعه زمینی با مساحت معین که به وسیلۀ شمارۀ خاصی ثبت شده است.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
پلاک (plaque)
هر تجمع غیرعادی مواد در سطح بدن، مخصوصاً لایۀ نازک و شفافی متشکل از نوعی پروتئین چسبناک با نام موسین، و باکتری ها در سطح دندان. اگر پلاک از سطح دندان پاک نشود، تبدیل به جرم دندان شده و باعث پوسیدگی دندان، و در نهایت بیماری لثه می شود. شکل دیگر پلاک تجمع چربی یا بافت لیفی در دیوارۀ رگ هاست که باعث ایجاد آتروم می شود.
هر تجمع غیرعادی مواد در سطح بدن، مخصوصاً لایۀ نازک و شفافی متشکل از نوعی پروتئین چسبناک با نام موسین، و باکتری ها در سطح دندان. اگر پلاک از سطح دندان پاک نشود، تبدیل به جرم دندان شده و باعث پوسیدگی دندان، و در نهایت بیماری لثه می شود. شکل دیگر پلاک تجمع چربی یا بافت لیفی در دیوارۀ رگ هاست که باعث ایجاد آتروم می شود.
wikijoo: پلاک
مترادف ها
برچسب، سوش، علامت، پلاک، تهلیل، منگوله یا نوار، بند گردان سرود، مثال یا گفته مبتذل
روکش، لوحه، لوح، قاب، صفحه، بشقاب، نعل اسب، پلاک، صفحه فلزی، بقدر یک بشقاب، ورقه یا صفحه
نشان، لوحه، پلاک، صفحه کوچک
پلاک
پیشنهاد کاربران
کلمه پلاک در پزشکی:
با سخت شدن و تنگ شدن عروق خونی, چربی, کلسترول و مواد دیگر با هم تجمع پیدا کرده و تشکیل ماده ای مومی شکل به نام پلاک می دهند.
با سخت شدن و تنگ شدن عروق خونی, چربی, کلسترول و مواد دیگر با هم تجمع پیدا کرده و تشکیل ماده ای مومی شکل به نام پلاک می دهند.
پلاک جنگی رزمندگان:
dog tag
این اصطلاح همان پلاک زنجیردار خودمونه که اطلاعات رزمنده روش حک شده
این اصطلاح همان پلاک زنجیردار خودمونه که اطلاعات رزمنده روش حک شده
پلاک :[اصطلاح ملک و مسکن] قطعه فلزی است با ابعاد، طرح و رنـگ خاص که شمـاره ثبتی روی آن حک می شود ودر ثبت عمومی به در منازل نصب می شود.
پلاک ( هر کلمه ایی آخرش ک باشد. 99در صد تورکی است ) ، پلمک، بولمک ( بیلگی، بیل ماق ) اردبیل، اربیل، شورابیل، چرنوبیل، آندبیل ( آند داغی، آند=سوگند ) ، هابیل، قابیل، بیله وردی، بیله سوار. . . . بیل از بیلگی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
وبیلماق ( دانستن ) است. . . . . . . . . . . . . پلاک ماشین برای دانستن، صاحب ماشین است. پلاک رزمنده ها برای دانستن اسم رزمنده ها است. اگر رزمنده ایی روی مین برود. وشهید بشود. و پیکر مطهرش از هم پاشیده شود. تنها پلاکش هویت اورا مشخص می کند. پلاک از بولمک تورکی است. وارد زبان فرانسوی شده است ( مثل دویوگی ( برنج ) و یوغورد ( ماست ) )