پلاسین

لغت نامه دهخدا

پلاسین.[ پ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پلاس. از پلاس :
شبی گیسو فروهشته بدامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن.
منوچهری.
پس به ساروج بیندود همه بام و درش
جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش.
منوچهری.
چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن
با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به پلاس از پلاس .

فرهنگ عمید

آنچه از پلاس ساخته شده یا مانند پلاس باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس