پلاسین.[ پ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پلاس. از پلاس : شبی گیسو فروهشته بدامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن.منوچهری.پس به ساروج بیندود همه بام و درش جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش.منوچهری.چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند.خاقانی.