چه چیز است آن رونده تیر خسرو
چه چیز است آن پلالک تیغ برّان
یکی اندر دهان حق زبان است
یکی اندر دهان مرگ دندان.
عنصری ( از لغت نامه اسدی ).
بدست هر یک از ایشان یکی پلارک تیغچنانکه باشد در دست دیو شعله نار.
( از لغت نامه اسدی نخجوانی ).
از آن آهن لعل گون تیغ چارهم از روهنی و پلارک هزار.
اسدی.
چو بر دریا زند تیغپلالک به ماهی گاو گوید کیف حالک.
نظامی.
|| شمشیر. تیغ جوهردار. پرند : با پلارک پلالک و برزن
آن دو تیغ است و آن یکی مسکن.
( فرهنگ منظومه از فرهنگ جهانگیری ).
دستت از جان خصم نگذاردچون برآید پلارکت ز میان.
سنجر کاشی.
|| جوهر شمشیر.جوهر تیغ : و لابأس ان نذکر ما عرفناه من جهة ذوی البصر بجواهر السیوف مستفادة من الهنود. واشرف انواعه و اسرفها یسمی پلارک بالباء المعربة بالفاء و منه سیوفهم النفیسة و خناجر هم الثمینة... ( کتاب الجماهر بیرونی ص 254 ).
حصرم دیدی کزو چکدمی
در معرکه بین پلارک وی.
خاقانی ( از فرهنگ جهانگیری ).
پلارک چنان تافت از روی تیغکه در شب ستاره ز تاریک میغ.
نظامی ( از فرهنگ رشیدی ).
درفشان یکی تیغ چون چشم گورپلارک برو تافت چون پرّ مور.
نظامی ( از فرهنگ رشیدی ).