پلکی


معنی انگلیسی:
palpebral

لغت نامه دهخدا

پلکی. [ پ ُ ] ( اِ ) قسمی نان قندی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمی نان قندی .

گویش مازنی

/pelki/ چرمی که از زیر دم اسب می گذرد و به پالان وصل می شود

پیشنهاد کاربران

پِلِکی:pelekii. درگویش گوغر به معنای گردو ها و. . . بادام های بجا مانده از برداشت وتکاندن محصول را برای خودجمع کردن تقریبا برابر با خوشه چینی
پِلِکی =در سیرجان جستجو کردن