پل سلان ( به آلمانی: Paul Celan ) ( زاده ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ – درگذشته ۲۰ مه ۱۹۷۰ ) شاعری اهل رومانی و از بزرگ ترین شاعران آلمانی زبان سدهٔ بیستم بود.
سلان در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ در چرنوویتس در پادشاهی رومانی در یک خانواده یهودی متولد گردید. زادگاه او، که در زمان تولدش در رومانی واقع بود اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد. شمال رومانی و زادگاه سلان ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود. یهودیان پس از تسخیر این منطقه مجبور به زندگی در «گتو» شدند. پدر سلان ۱۹۴۲ بر اثر بیماری در اردوگاه از دنیا رفت و مادرش تیرباران شد. پاول سلان نیز مدتی در اردوگاه های کار اجباری رومانی به کار گماشته شد. تابستان سال ۱۹۴۴ نیروهای شوروی دوباره این منطقه را اشغال کردند و پاول سلان پس از خاتمهٔ جنگ تا سال ۱۹۴۷ در این شهر به تحصیل ادامه داد.
... [مشاهده متن کامل]
سلان یک سال پس از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ زبان و ادبیات رومانیایی، راهی پایتخت اتریش، وین، شد و بعد به پاریس رفت. نخستین مجموعه شعر او نیز در همین سفر در وین منتشر شد، اما غلط های چاپی فراوان و صفحه بندی نامناسب آن شاعر مهاجر را برآن داشت تا اندکی بعد خواهان جمع آوری تمام نسخه های کتاب شود. کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت. چاپ این مجموعه و تعدادی شهر در نشریه ها شهرت زیادی برای سلان به همراه داشت و راه او را برای تثبیت شدن در میان مهمترین شاعران آلمانی زبان پس از جنگ هموار کرد.
روابط او با دو زن شاعر از این میان، نلی زاکس و اینگه بورگ باخمن، ویژگی خاصی دارد. سلان و نلی زاکس دوستی عمیقی داشتند که در مورد آن مطالب زیادی منتشر شده. نامه نگاری های این دو نیز در سال ۱۹۹۳ انتشار یافت. اما روابط عاشقانه سلان و باخمن موضوعی است که جزئیات آن تازه یک سال پیش آشکار شد. پاول سلان در سال ۱۹۵۱ در پاریس با زن هنرمندی به نام ژیزل لوسترانج آشنا می شود و یک سال بعد با او ازدواج می کند. آنگونه که از دفتر یادداشت های روزانهٔ سلان و نامه نگاری های او با باخمن، که سال ۲۰۰۹ منتشر شد برمی آید، این دو شاعر اواخر دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه میلادی رابطه ای عاشقانه با یکدیگر داشته اند که پس از مدتی وقفه در سال های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ نیز از سر گرفته شده است. سلان که تا سه سال قبل از مرگش با همسر و تنها پسرش با هم زندگی می کردند، از سال ۱۹۶۷ جدا شدند اما روابط دوستانهٔ خود را حفظ کردند. ظاهراً مجموعه شعر «خشخاش و حافظه» در اصل به باخمن هدیه شده است. دل مشغولی های ادبی این دو شاعر موضوع برخی از نامه های آنهاست. اما سلان چه در این نامه ها و چه در نامه ها و یادداشت های دیگر نشان می دهد که جان بیقرار شاعر هرگز از فجایع جنگ دوم جهانی رها نشد. سلان گرچه اعتقادات مذهبی نداشت، تمام عمر با تبار یهودی خود و سرنوشت هولناک این قوم به نوعی درگیر بوده است.
سلان در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ در چرنوویتس در پادشاهی رومانی در یک خانواده یهودی متولد گردید. زادگاه او، که در زمان تولدش در رومانی واقع بود اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد. شمال رومانی و زادگاه سلان ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود. یهودیان پس از تسخیر این منطقه مجبور به زندگی در «گتو» شدند. پدر سلان ۱۹۴۲ بر اثر بیماری در اردوگاه از دنیا رفت و مادرش تیرباران شد. پاول سلان نیز مدتی در اردوگاه های کار اجباری رومانی به کار گماشته شد. تابستان سال ۱۹۴۴ نیروهای شوروی دوباره این منطقه را اشغال کردند و پاول سلان پس از خاتمهٔ جنگ تا سال ۱۹۴۷ در این شهر به تحصیل ادامه داد.
... [مشاهده متن کامل]
سلان یک سال پس از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ زبان و ادبیات رومانیایی، راهی پایتخت اتریش، وین، شد و بعد به پاریس رفت. نخستین مجموعه شعر او نیز در همین سفر در وین منتشر شد، اما غلط های چاپی فراوان و صفحه بندی نامناسب آن شاعر مهاجر را برآن داشت تا اندکی بعد خواهان جمع آوری تمام نسخه های کتاب شود. کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت. چاپ این مجموعه و تعدادی شهر در نشریه ها شهرت زیادی برای سلان به همراه داشت و راه او را برای تثبیت شدن در میان مهمترین شاعران آلمانی زبان پس از جنگ هموار کرد.
روابط او با دو زن شاعر از این میان، نلی زاکس و اینگه بورگ باخمن، ویژگی خاصی دارد. سلان و نلی زاکس دوستی عمیقی داشتند که در مورد آن مطالب زیادی منتشر شده. نامه نگاری های این دو نیز در سال ۱۹۹۳ انتشار یافت. اما روابط عاشقانه سلان و باخمن موضوعی است که جزئیات آن تازه یک سال پیش آشکار شد. پاول سلان در سال ۱۹۵۱ در پاریس با زن هنرمندی به نام ژیزل لوسترانج آشنا می شود و یک سال بعد با او ازدواج می کند. آنگونه که از دفتر یادداشت های روزانهٔ سلان و نامه نگاری های او با باخمن، که سال ۲۰۰۹ منتشر شد برمی آید، این دو شاعر اواخر دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه میلادی رابطه ای عاشقانه با یکدیگر داشته اند که پس از مدتی وقفه در سال های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ نیز از سر گرفته شده است. سلان که تا سه سال قبل از مرگش با همسر و تنها پسرش با هم زندگی می کردند، از سال ۱۹۶۷ جدا شدند اما روابط دوستانهٔ خود را حفظ کردند. ظاهراً مجموعه شعر «خشخاش و حافظه» در اصل به باخمن هدیه شده است. دل مشغولی های ادبی این دو شاعر موضوع برخی از نامه های آنهاست. اما سلان چه در این نامه ها و چه در نامه ها و یادداشت های دیگر نشان می دهد که جان بیقرار شاعر هرگز از فجایع جنگ دوم جهانی رها نشد. سلان گرچه اعتقادات مذهبی نداشت، تمام عمر با تبار یهودی خود و سرنوشت هولناک این قوم به نوعی درگیر بوده است.