پل جاسوس ها ( انگلیسی: Bridge of Spies ) یک فیلم درام تاریخی و مهیج بر اساس داستانی واقعی از دوره ای مهم از زندگی جیمز داناوان به کارگردانی استیون اسپیلبرگ است. برادران کوئن به همراه مت چارمن فیلم نامهٔ این فیلم را نوشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
برای فیلمبرداری از پل گلینیک استفاده شد که بین برلین و پوتسدام واقع است و در جریان جنگ سرد به منظور تبادل اسرا استفاده می شد. این پل برای فیلمبرداری این فیلم در یک آخر هفته از ماه نوامبر به روی ترافیک بسته شد. این فیلم ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵ در آمریکای شمالی اکران شد.
هدف اصلی فیلم دربارهٔ داستان واقعی نجات جان سربازان وفادار به وطن و انسان های بسیار بواسطه مذاکره و دیپلماسی یک وکیل مجرب و شهروند ساده ایالات متحده به نام جیمز داناوان است که پس از تبادل یک سرباز شوروی به نام رودلف ایبل ( با بازی مارک رایلنس ) با یک سرباز ایالات متحده به نام فرانسیس گری پاورز و یک دانشجو در سال ۱۹۶۲، همان طور که در متن پایانی فیلم مطرح می شود وقتی در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۲ قراردادی بین داناوان و فیدل کاسترو برای تبادل ۱۱۱۳ زندانی در قبال ۵۳ میلیون دلار غذا و دارو امضا می شود داناوان در ۳ ژوئیه ۱۹۶۳ نهایتاً موفق می شود که ۹۷۰۳ مرد، زن و کودکان اسیر را نیز از بازداشت در کوبا نجات دهد. اما محور اصلی سناریوی فیلم نشان دهنده این است که داناوان که رودلف را به خاطر وفادار بودن به وطنش روسیه تحسین می کرد، با دوراندیشی خود جان رودلف را با این استدلال که بعداً نیاز به تبادل اسرا خواهد شد نجات می دهد ( استدلالی که داناوان برای متقاعد کردن قاضی به کار می برد ) . به خاطر این دوراندیشی داناوان، مدتی بعد که یک سرباز آمریکایی اسیر روسیه می شود دولت ایالات متحده برای اینکه مذاکره بدون نام بردن از دخالت دولت ها انجام شود داناوان را انتخاب می کند از طرفی روسیه نیز به صورت نامحسوس نامه ای را به آمریکا می فرستد تا به صورت غیر مستقیم رضایت به مبادله اسرا را اعلام کند. پاورز، سرباز ایالات متحده با فناوری جدید هواپیمای جاسوسی لاکهید یو - ۲ قرار بود از ارتفاع ۷۰ هزار پایی ( ارتفاعی که روسها را پس از دستگیری پاورز، به این فناوری علاقه مند کرده بود ) از تأسیسات نظامی روسیه در مرز ترکیه عکسبرداری کند که مورد اصابت موشک های سم شوروی قرار می گیرد و خلبان با چتر فرود می آید. اما در این دوره تاریخی دیوار برلین تازه ساخته شده است و آلمان شرقی در شرایط نابسامانی قرار دارد که شوروی به خاطر منافع سیاسی خود حاضر به بازسازی آن نیست از این رو سیاست مداران آلمان نیز یک دانشجوی اقتصاد ساده آمریکایی را در حین ملاقات دوست دختر آلمانی اش اسیر می کنند با این بهانه که پایان نامه وی تحقیق دربارهٔ اقتصاد کمونیستی بوده است. هدف آلمان شرقی این بود که با تبادل این دانشجو با سرباز اسیر روسی و آزاد نشدن سرباز آمریکایی برای خودشان از روسیه مرکز سیاسی شوروی امتیازاتی بگیرند. داناوان سیاست مدار آلمان را تهدید می کند که اگر آلمان دانشجو را آزاد نکند تبادل سرباز روسی با آمریکایی انجام نخواهد شد و از موضع خودش عقب نمی کشدو این گونه هم از سوءاستفاده سیاستمداران آلمان شرقی از شرایط موجود جلوگیری می کند هم دانشجوی بیگناه را نجات می دهد. منطق و آنطور که در داستان فیلم نیز مطرح می شود «ایستادگی» داناوان بر سر تصمیمش و مصمم بودن وی موجب موفق شدن او می شود. از نکاتی که در فیلم مطرح می شود شکنجه ( شکنجه روانی منع خواب ) سرباز آمریکایی در روسیه و عدم شکنجه سرباز روسی در آمریکا اما حکم اعدام اوست که منحل می شود همچنین هر دو سرباز هیچ گونه اطلاعاتی را فاش نمی کنند اما سرباز آمریکایی مورد استقبال گرم هموطنانش قرار می گیرد هرچند سرباز روسی با استقبال سردی مواجه می شود ( از نگرانی هایی که داناوان طی داستان فیلم از سفیر روسیه در آلمان سؤال می کند که عاقبت سرباز وفادار روسی پس از تبادل چه خواهد شد ) . طی ماجرای فیلم، تلویزیون ایالات متحده هواپیمای پاورز را با عنوان هواپیمای هواشناسی ناسا معرفی می کند نه هواپیمای نظامی شناسایی مواضع شوروی. دفاع داناوان از سرباز روسی و نجات جان وی از اعدام پیش از اسیر شدن سرباز آمریکایی موجب خشم مردم و حتی حمله مسلحانه به خانه داناوان می شود و حتی یکی از پلیس های محلی ساده نیز طی رسیدگی به ماجرای حمله به خانه داناوان خود داناوان را به خاطر کارهایش باز و خواست می کند اما پس از اینکه تبادل انجام می شود داناوان به قهرمان ملی تبدیل می شود.
... [مشاهده متن کامل]
برای فیلمبرداری از پل گلینیک استفاده شد که بین برلین و پوتسدام واقع است و در جریان جنگ سرد به منظور تبادل اسرا استفاده می شد. این پل برای فیلمبرداری این فیلم در یک آخر هفته از ماه نوامبر به روی ترافیک بسته شد. این فیلم ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵ در آمریکای شمالی اکران شد.
هدف اصلی فیلم دربارهٔ داستان واقعی نجات جان سربازان وفادار به وطن و انسان های بسیار بواسطه مذاکره و دیپلماسی یک وکیل مجرب و شهروند ساده ایالات متحده به نام جیمز داناوان است که پس از تبادل یک سرباز شوروی به نام رودلف ایبل ( با بازی مارک رایلنس ) با یک سرباز ایالات متحده به نام فرانسیس گری پاورز و یک دانشجو در سال ۱۹۶۲، همان طور که در متن پایانی فیلم مطرح می شود وقتی در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۲ قراردادی بین داناوان و فیدل کاسترو برای تبادل ۱۱۱۳ زندانی در قبال ۵۳ میلیون دلار غذا و دارو امضا می شود داناوان در ۳ ژوئیه ۱۹۶۳ نهایتاً موفق می شود که ۹۷۰۳ مرد، زن و کودکان اسیر را نیز از بازداشت در کوبا نجات دهد. اما محور اصلی سناریوی فیلم نشان دهنده این است که داناوان که رودلف را به خاطر وفادار بودن به وطنش روسیه تحسین می کرد، با دوراندیشی خود جان رودلف را با این استدلال که بعداً نیاز به تبادل اسرا خواهد شد نجات می دهد ( استدلالی که داناوان برای متقاعد کردن قاضی به کار می برد ) . به خاطر این دوراندیشی داناوان، مدتی بعد که یک سرباز آمریکایی اسیر روسیه می شود دولت ایالات متحده برای اینکه مذاکره بدون نام بردن از دخالت دولت ها انجام شود داناوان را انتخاب می کند از طرفی روسیه نیز به صورت نامحسوس نامه ای را به آمریکا می فرستد تا به صورت غیر مستقیم رضایت به مبادله اسرا را اعلام کند. پاورز، سرباز ایالات متحده با فناوری جدید هواپیمای جاسوسی لاکهید یو - ۲ قرار بود از ارتفاع ۷۰ هزار پایی ( ارتفاعی که روسها را پس از دستگیری پاورز، به این فناوری علاقه مند کرده بود ) از تأسیسات نظامی روسیه در مرز ترکیه عکسبرداری کند که مورد اصابت موشک های سم شوروی قرار می گیرد و خلبان با چتر فرود می آید. اما در این دوره تاریخی دیوار برلین تازه ساخته شده است و آلمان شرقی در شرایط نابسامانی قرار دارد که شوروی به خاطر منافع سیاسی خود حاضر به بازسازی آن نیست از این رو سیاست مداران آلمان نیز یک دانشجوی اقتصاد ساده آمریکایی را در حین ملاقات دوست دختر آلمانی اش اسیر می کنند با این بهانه که پایان نامه وی تحقیق دربارهٔ اقتصاد کمونیستی بوده است. هدف آلمان شرقی این بود که با تبادل این دانشجو با سرباز اسیر روسی و آزاد نشدن سرباز آمریکایی برای خودشان از روسیه مرکز سیاسی شوروی امتیازاتی بگیرند. داناوان سیاست مدار آلمان را تهدید می کند که اگر آلمان دانشجو را آزاد نکند تبادل سرباز روسی با آمریکایی انجام نخواهد شد و از موضع خودش عقب نمی کشدو این گونه هم از سوءاستفاده سیاستمداران آلمان شرقی از شرایط موجود جلوگیری می کند هم دانشجوی بیگناه را نجات می دهد. منطق و آنطور که در داستان فیلم نیز مطرح می شود «ایستادگی» داناوان بر سر تصمیمش و مصمم بودن وی موجب موفق شدن او می شود. از نکاتی که در فیلم مطرح می شود شکنجه ( شکنجه روانی منع خواب ) سرباز آمریکایی در روسیه و عدم شکنجه سرباز روسی در آمریکا اما حکم اعدام اوست که منحل می شود همچنین هر دو سرباز هیچ گونه اطلاعاتی را فاش نمی کنند اما سرباز آمریکایی مورد استقبال گرم هموطنانش قرار می گیرد هرچند سرباز روسی با استقبال سردی مواجه می شود ( از نگرانی هایی که داناوان طی داستان فیلم از سفیر روسیه در آلمان سؤال می کند که عاقبت سرباز وفادار روسی پس از تبادل چه خواهد شد ) . طی ماجرای فیلم، تلویزیون ایالات متحده هواپیمای پاورز را با عنوان هواپیمای هواشناسی ناسا معرفی می کند نه هواپیمای نظامی شناسایی مواضع شوروی. دفاع داناوان از سرباز روسی و نجات جان وی از اعدام پیش از اسیر شدن سرباز آمریکایی موجب خشم مردم و حتی حمله مسلحانه به خانه داناوان می شود و حتی یکی از پلیس های محلی ساده نیز طی رسیدگی به ماجرای حمله به خانه داناوان خود داناوان را به خاطر کارهایش باز و خواست می کند اما پس از اینکه تبادل انجام می شود داناوان به قهرمان ملی تبدیل می شود.