پل شارل ژوزف بورژه ( به فرانسوی: Paul Charles Joseph Bourget ) نویسنده و مقاله نویس قرن نوزدهم میلادی اهل فرانسه است.
او در امیان در شهرستان سم از استان پیکاردی، فرانسه به دنیا آمد. پدر او، استاد ریاضیات بود، بعد به یک پست در کالج در کلرمون فران، جایی که بورژه در آن آموزش های اولیه خود را دریافت کرد منصوب شد. او پس از آن در دبیرستان فرانسوی لویی لو گراند و مدرسهٔ مطالعات عالی فرانسه مشغول به تحصیل شد. در ۱۸۷۲–۱۸۷۳ او یک منظومه شعر به نام در «کنار دریا» که مورد توجه قرار گرفت، را سرود. اثر او، «اعتراف»، در سال ۱۸۸۲ منتشر شد. ضمناً او با روزنامه نگاری ادبی کسب شهرت کرد و در سال ۱۸۸۳ با چاپ، «تست روان شناسی معاصر»، که به مطالعه نویسندگان برجسته می پرداخت برای اولین بار موجب ایجاد موج نو نمایشنامه انتقادی شد. در سال ۱۸۸۴ بورژه سفری طولانی به بریتانی داشت، جایی که او اولین داستان خود، «جبران ناپذیر»، را نوشت؛ و سپس کتاب های «انگیم بیرحم» در سال ۱۸۸۵ و پس از آن «آندره کورنلیس» در سال ۱۸۸۶ و «دروغ» در سال ۱۸۸۷ با الهام از زندگی اکتاو میربئو را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
بورژه، در سال ۱۸۶۷ کلیسای کاتولیک را رها کرده بود، در سال ۱۸۸۹ بازگشت تدریجی به آن را آغاز کرد، او در سال ۱۹۰۱ به طور کامل یک کاتولیک شد. در سال ۱۸۹۳، در مصاحبه ای که در آمریکا انجام داد، او در مورد تغییر عقیده خود گفت:
«برای سال های بسیاری من، مانند بسیاری از مردان جوان که در شهرهای مدرن زندگی می کنند، به تجاهل گرایی راضی بودم، اما من در نهایت با رشد این باور که حیات یک انسان که به سادگی می گوید نمی دانم و نمی دانم چیزی را که خشنودم می کند انجام می دهم نه تنها به خودی خود خالی بود و پر از ناامیدی و درد و رنج، بلکه تأثیر بدی بر زندگی دیگران داشت. از سوی دیگر، مردان و زنانی که آموزه های کلیسا را دنبال می کنند بیشتر در برابر بلایای اخلاقی حفاظت می شوند … که تقریباً همواره در ادامه این زنان و مردان هدایت و اثر گذاری توسط حواس خود به خودشان را اجازه می دهند، مانند اندوه ها. »
اینها موضوع رمان «شاگرد» او بود که در سال ۱۸۸۹ نوشت و همان طور که در مصاحبه خود در آمریکا گفت، این کتاب دقیقاً پس از رها کردن اندیشه دست خوش پیشامد بودن و راحت طلبی در تجاهل گرایی نوشته شد. موضوع کتاب داستان یک فیلسوف به نام آدرین سیکست است که هوادار ماتریالیسم و پوزیتیویسم است که تأثیر بدی بر روی یک دانش آموز به نام، رابرت گلسون می گذارد. اعمال او، به نوبه خود، منجر به مرگ غم انگیز یک زن جوان شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاو در امیان در شهرستان سم از استان پیکاردی، فرانسه به دنیا آمد. پدر او، استاد ریاضیات بود، بعد به یک پست در کالج در کلرمون فران، جایی که بورژه در آن آموزش های اولیه خود را دریافت کرد منصوب شد. او پس از آن در دبیرستان فرانسوی لویی لو گراند و مدرسهٔ مطالعات عالی فرانسه مشغول به تحصیل شد. در ۱۸۷۲–۱۸۷۳ او یک منظومه شعر به نام در «کنار دریا» که مورد توجه قرار گرفت، را سرود. اثر او، «اعتراف»، در سال ۱۸۸۲ منتشر شد. ضمناً او با روزنامه نگاری ادبی کسب شهرت کرد و در سال ۱۸۸۳ با چاپ، «تست روان شناسی معاصر»، که به مطالعه نویسندگان برجسته می پرداخت برای اولین بار موجب ایجاد موج نو نمایشنامه انتقادی شد. در سال ۱۸۸۴ بورژه سفری طولانی به بریتانی داشت، جایی که او اولین داستان خود، «جبران ناپذیر»، را نوشت؛ و سپس کتاب های «انگیم بیرحم» در سال ۱۸۸۵ و پس از آن «آندره کورنلیس» در سال ۱۸۸۶ و «دروغ» در سال ۱۸۸۷ با الهام از زندگی اکتاو میربئو را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
بورژه، در سال ۱۸۶۷ کلیسای کاتولیک را رها کرده بود، در سال ۱۸۸۹ بازگشت تدریجی به آن را آغاز کرد، او در سال ۱۹۰۱ به طور کامل یک کاتولیک شد. در سال ۱۸۹۳، در مصاحبه ای که در آمریکا انجام داد، او در مورد تغییر عقیده خود گفت:
«برای سال های بسیاری من، مانند بسیاری از مردان جوان که در شهرهای مدرن زندگی می کنند، به تجاهل گرایی راضی بودم، اما من در نهایت با رشد این باور که حیات یک انسان که به سادگی می گوید نمی دانم و نمی دانم چیزی را که خشنودم می کند انجام می دهم نه تنها به خودی خود خالی بود و پر از ناامیدی و درد و رنج، بلکه تأثیر بدی بر زندگی دیگران داشت. از سوی دیگر، مردان و زنانی که آموزه های کلیسا را دنبال می کنند بیشتر در برابر بلایای اخلاقی حفاظت می شوند … که تقریباً همواره در ادامه این زنان و مردان هدایت و اثر گذاری توسط حواس خود به خودشان را اجازه می دهند، مانند اندوه ها. »
اینها موضوع رمان «شاگرد» او بود که در سال ۱۸۸۹ نوشت و همان طور که در مصاحبه خود در آمریکا گفت، این کتاب دقیقاً پس از رها کردن اندیشه دست خوش پیشامد بودن و راحت طلبی در تجاهل گرایی نوشته شد. موضوع کتاب داستان یک فیلسوف به نام آدرین سیکست است که هوادار ماتریالیسم و پوزیتیویسم است که تأثیر بدی بر روی یک دانش آموز به نام، رابرت گلسون می گذارد. اعمال او، به نوبه خود، منجر به مرگ غم انگیز یک زن جوان شد.
wiki: پل بورژه