پفه
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پُفه/ p�fe :بسوده ی پف، کنایه از برف اندک، به اندازه ی یک پف = فوت!
مانند: پست و بلندی های چارگوشلی در سایه روشن وهم انگیزی نشست کرده و پفه ی سبک برف . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: پست و بلندی های چارگوشلی در سایه روشن وهم انگیزی نشست کرده و پفه ی سبک برف . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی