پشی

لغت نامه دهخدا

پشی. [ پ َ ] ( اِ ) مخفف پشیز است. و آن پول ریزه کوچک بغایت تنک و نازک باشد که از مس یا برنج سازند و سکه بر آن زنند. ( برهان قاطع ). پول ریزه :
نرخ... از پشی رسید به دینار
کار فروشنده راست وای خریدار.
سوزنی.
|| فلس ماهی. ( فرهنگ جهانگیری ). پولک ماهی. ( انجمن آرا ). پشیزه ٔماهی. درم ماهی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پول کوچک مسین یا برنجین کم بها پول ریز. نازک بسیار تنک رایج قاز پاپاسی پشیزه پشی جندک تسو طسوج . ۲- سک. مسین ساسانیان. ۳- فلس که شست تای آن یکدرم بوده است. ۴- سک. قلب . ۵- فلس ماهی پولک ماهی . ۶- گلها از زر و سیم که برای زینت بر دوال کمر دوزند نوپلکهای چرم که بدامن چادر دوزند و بند از آن گذرانند . یا به پشیزی نیرزیدن . سخت بی ارج و قدر بودن سخت ناچیز بودن . یا پشیز از دینار ندانستن . قو. تمیز و تشخیص نیک از بد و صحیح از سقیم ندانستن .

گویش مازنی

/peshi/ صوتی برای صدا کردن گربه - قبلی – جلویی

پیشنهاد کاربران

در کردی کلهری به معنی گربه است
پِشّی: ( پِ شْ. شِ یْ )
یک کلمه بلوچی که معنی اش به فارسی "گربه ماده'' می باشد.

بپرس