پشک انداختن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
دانشنامه آزاد فارسی
پِشْک انداختن
(یا: بِش انداختن؛ پِشْگ انداختن) در بازی ها و سرگرمی های گروهی، عنوانِ عامیانۀ نوعی قُرعه. برای تعیینِ شخصی که اول یارکشی کند و نیز گروهِ آغازگرِ بازی پشک می اندازند؛ و چنان است که یکی از سرگروه ها می خواند: «سر از من ـ آخر از تو ـ پشک»» سپس سرگروه ها یک دست خود را به پشت سر می برند و عددی را با انگشت نشان کرده، باز پیش می آورند. مجموعِ عددهایِ دو سرگروه، معیارِ پشک انداختن است، چنان که یکی از سرگروه ها این مقدمه گونۀ مرسوم را می خواند: «یه نخود ـ دونخود ـ سه نخود ـ چاری...»، و با خواندنِ هر پاره، دست خود را بر سینۀ سرگروهِ رقیب و خودش می گذارد تا آن که مقدمه تمام شود. به دنبال آن، به همان منوال، از یک تا عددِ معیارِ پشک را می خواند؛ در اصطلاح، عدد آخر به هرکس «افتاد»، او آغازگرِ بازی است. از ترانۀ پشک چندین روایت در دست است. نیز ← آنی،_بانی_...؛ پالام، پولوم، پِلِش؛ تر_یا_خشک؛ ده، بیس، سی؛ شیر_یا_خط؛ گردو ـ شیکستم
(یا: بِش انداختن؛ پِشْگ انداختن) در بازی ها و سرگرمی های گروهی، عنوانِ عامیانۀ نوعی قُرعه. برای تعیینِ شخصی که اول یارکشی کند و نیز گروهِ آغازگرِ بازی پشک می اندازند؛ و چنان است که یکی از سرگروه ها می خواند: «سر از من ـ آخر از تو ـ پشک»» سپس سرگروه ها یک دست خود را به پشت سر می برند و عددی را با انگشت نشان کرده، باز پیش می آورند. مجموعِ عددهایِ دو سرگروه، معیارِ پشک انداختن است، چنان که یکی از سرگروه ها این مقدمه گونۀ مرسوم را می خواند: «یه نخود ـ دونخود ـ سه نخود ـ چاری...»، و با خواندنِ هر پاره، دست خود را بر سینۀ سرگروهِ رقیب و خودش می گذارد تا آن که مقدمه تمام شود. به دنبال آن، به همان منوال، از یک تا عددِ معیارِ پشک را می خواند؛ در اصطلاح، عدد آخر به هرکس «افتاد»، او آغازگرِ بازی است. از ترانۀ پشک چندین روایت در دست است. نیز ← آنی،_بانی_...؛ پالام، پولوم، پِلِش؛ تر_یا_خشک؛ ده، بیس، سی؛ شیر_یا_خط؛ گردو ـ شیکستم
wikijoo: پشک_انداختن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید