پشنجه

لغت نامه دهخدا

پشنجه. [ پ / پ ِ ش َ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) بشنجه. افزاری جولاهگان را از دسته گیاهی یا موی و مانند آن که بدان آهار بر جامه کنند. افزاری باشد که [ شومالان ] جولاهگان بدان آهار بر تانه مالند و آن دسته گیاهی بود که مانند جاروب برهم بسته باشند و بعضی گویند آهاری باشد که بر تانه مالند. ( برهان قاطع در لفظ پشنجه و بشنجه ). آبگیر بود که جولاهان دارند و عرب مرطم و مَرَشﱡة گویند. ( صحاح الفرس ). آبگیری بود که جولاهان دارند و در السامی فی الاسامی آن دسته گیاه که شومالان بدان شو بر کار افشانند.

فرهنگ فارسی

آلتی شبیه جاروب که بافنده با آن آهاربپارچه زند
( اسم ) جاروب مانندی از موی یا گیاه و مانند آن که بدان آهار بر جامه و تانه افشانند .

فرهنگ معین

(پَ شَ جِ ) (اِ. ) جاروب مانندی از موی یا گیاه و مانند آن که بدان آهار بر جامه و تانه افشانند.

فرهنگ عمید

آلتی شبیه جاروب که بافنده با آن آهار به پارچه می زند.

پیشنهاد کاربران

بپرس