پشلیدن. [ پ َ ش َ دَ ] ( مص ) چسبیدن. دوسیدن. لصق. التصاق. لزق. التزاق : که بی داور این داوری نگسلدو بر بی گناه ایچ بد نپشلد.ابوشکور.و رجوع به بشلیدن شود.