پشلنگ

لغت نامه دهخدا

پشلنگ. [ پ ُ ل َ ] ( ص ) پشتلنگ. بی معنی. هرزه. بیهوده :
بروز غدر پشلنگی برهواری من هر دم
گناه تو بر او بندم برای عذر پشلنگش.
اثیرالدین اخسیکتی ( از فرهنگ جهانگیری ).
دعاگوئی ترا بهتر چه خواهی کرد شعری را
که دام ابلهان باشد عبارتهای پشلنگش.
سیف اسفرنگ.
|| ( اِ ) کلات. کلاته . و نیز رجوع به پشتلنگ شود.

پشلنگ. [ پ ِ ل َ ] ( اِ ) قلعه ای راگویند که بر قله کوهی واقع شده باشد. ( برهان قاطع ). || ( اِخ ) از قلاع غور: «و این پشلنگ و فشلنگ یکی از قلاع معتبره غور است که در تخوم زمین داور واقع شده و اصطخری گوید: و بلادالداور اقلیم خصب و هو ثغر للغور و بغنین و خلج و بشلنگ [ بکسر با و فتح لام ] و خواش...». ( ص 245 ). و همو در باب غور گوید: «اماالغور فانها دار کفرِ و انما ذکرناه فی الاسلام لان به مسلمین و هی جبال عامرة ذات عیون و بساتین و انهار... و یحنف بالغور عمل هراة الی فره و من فره الی بلدی داور و من بلدی داور الی رباط کروان و من رباط کروان الی غرج الشار و منها الی هراة...». ( ص 272 ). فرخی در باب حصار طاق و ارگ زرنگ و حصار فشلنگ گوید:
آنکه برکند به یک حمله در قلعه طاق
وانکه بگشاد به یک تیر در ارگ زرنگ
آنکه زیر سم اسبان سپه خرد بسود
بزمانی در و دیوار حصار پشلنگ.
و عجب است که عتبی در تاریخ خود اشاره بخسرانی که مطابق این تاریخ [ تاریخ سیستان ] در این جنگ [ جنگ سلطان محمود با غوریان ] بلشکر سلطان محمود وارد آمده است نکرده و ابن اثیر هم بدو اکتفا کرده و همچنین ذکری از حصار پشلنگ که این تاریخ و شعر فرخی شاهد آن است نمیکند و ابن اثیر نام قلعه آهنگران را که از قلاع عمده ٔغور است میبرد و این جنگ را در 401 هَ. ق. میداند.( کامل ج 9 ص 76 ). ( نقل از حواشی ملک الشعراء بهار برتاریخ سیستان ص 28 و 358 ).

پشلنگ. [ پ َ ل َ ] ( ص ) پس افتاده. عقب افتاده. ( برهان قاطع ). || ( اِ ) افزاری را گویند که بنایان بدان دیوار سوراخ کنند. ( برهان قاطع ). دَیلَم.

پشلنگ. [ پ َ ل َ ] ( اِخ ) پشنگ پدر افراسیاب را نیز پشلنگ میگفته اند. ( برهان قاطع ).

فرهنگ معین

(پُ لَ ) (ص . ) هرزه ، بیهوده ، ناقص ، معیوب .

فرهنگ عمید

۱. ناقص.
۲. معیوب.
۳. سست.
۴. عقب افتاده.
۵. هرزه، بیهوده.
قلعه ای که بالای کوه ساخته شود، کلات، کلاته.

پیشنهاد کاربران

بپرس