|| یار. یاریگر. مددکار. معین. ظهیر. ناصر. پشت و پناه : و امیریوسف را با فوجی لشکر قوی به قصدار فرستاده بود و گفت که پشتیوان شماست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244 ). و نیز رجوع به پشتوان و پشتبان و پشتیبان شود.
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان . ۲- چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود . ۲- تکیه گاه . ۴- ( صفت ) معین یاور مددکار حامی .
فرهنگ عمید
= پشتیبان
پیشنهاد کاربران
پشتیبان تکیه گاه . . . میان مردمان دل در پشتیوان پوده بسته کلیله و دمنه