پشتی کردن. [ پ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشتیبانی کردن. یاری کردن. مدد کردن. مظاهرت. حمایت. معاضدت. امداد :
اگر پشتی کند گردون چه باید پشتی لشکر
چه باید یاری مردم کرایاور بود دولت.
قطران.
دگر ره دایه گفت ای سرو سیمین
... [مشاهده متن کامل]
نه فرزند من است آزاده رامین
که من فرزند را پشتی نمایم
بدان کز بند مهرش برگشایم
اگر وی را کند دادار پشتی
نبیند زآسمان هرگز درشتی.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ) .
یارش از کشتی بدرآمد تا پشتی کند همچنان درشتی دید. ( گلستان ) . دردجة؛ باهم یکی شدن و پشتی کردن دو کس در دوستی. ( منتهی الارب ) .
- پشتی کردن از کسی یا پشتی کسی را کردن ؛ از او حمایت کردن.