پشتواره. [ پ ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) مقداری باشد از هر چیز که یک کس به پشت تواند برداشت و از جائی بجائی تواند برد و آنرا پشتاره نیز گویند. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( غیاث اللغات ). آن مقدار باشداز بار که بدوش و پشت برتوان گرفت. ( صحاح الفرس ). آنچه از بار که یک تن بر پشت دارد. باری کوچک بر پشت کسی. کوله بار. بار. شُغنة. حال. وِزر. ضِمامة. اضمامة. اضبارة. ( منتهی الارب ) : مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. ( کلیله و دمنه ). هرکه را روی چون گلش باید مدتی خار پشتواره کند.
عطار.
طُن ؛ پشتواره نی و هیزم و مانند آن. ( منتهی الارب ). طَوِی ؛ پشتواره ای از سلاح و متاع. کارَة؛ پشتواره جامه و طعام. عکم ؛ پشتواره جامه. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پشتباره، پشتاره، پشته، کوله بار ( اسم ) آن مقدار بار که با پشت توان حمل کرد پشتاره کوله بار .
فرهنگ معین
(پُ رِ ) (اِمر. ) آن اندازه بار که با پشت توان حمل کرد.
فرهنگ عمید
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار.