پشتدار. [ پ ُ ] ( نف مرکب ) پشتوان. پشتیبان. پشت و پناه. یاریگر. مددکار. پشتوار : ور همی بیند چرا نبود دلیرپشتدار و جان سپار و چشم سیر.مولوی.نه مار را مدد و پشت دار موسی خواست نه لحظه لحظه ز عین جفا وفا سازد.مولوی ( از رشیدی ) ( از فرهنگ شعوری ).|| هر چیز که به او ضخامتی باشد خصوصاً از جنس پوشیدنی. ( برهان قاطع ).