پشت گوش فراخ

لغت نامه دهخدا

پشت گوش فراخ. [ پ ُ ت ِ ف َ ] ( ص مرکب ) کنایه از تنبل. ( فرهنگ ضیاء ). درنگی در کارها و در وفای وعود. سپوزکار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تنبل بیقید سپوز کار.

گویش مازنی

/poshte goosh feraaz/ فراموش کار - بی علاقه به امور

مترادف ها

slack (صفت)
ضعیف، سست، شل، کند، گشاد، بطی ء، فراموشکار، پشت گوش فراخ

فارسی به عربی

فترة الهدوء

پیشنهاد کاربران

پشت گوش فراخ: [عامیانه، اصطلاح] تنبل، اهل مسامحه و کوتاهی.

بپرس