پشت کار
/poStekAr/
مترادف پشت کار: اراده، استقامت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن ؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشه آن بودن. دنبال کردن کاری را.
فرهنگ فارسی
سعی وکوشش درکار، قوه انجام دادن وبه پایان رساندن، کاری، استقامت وپایداری درپیش بردن امری
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری.
۳. استقامت و پایداری در پیش بردن امری.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار
توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت
پشت کار، سعی و کوشش، کوشش پیوسته
پشت کار
پشت کار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جدیت. . .
باختر : مغرب، مقابل خاور ( مشرق )
معنی : پشت سر کاری ایستادن و آن را به جلو راندن
تلاش کوشش کردن برای انجام کاری
تلاش
پایداری
سختکوش بودن
مقاومت
کوشش
سختکوش بودن
مقاومت
کوشش
انجام یک کاری به همراه اراده و جدیت حتی در هنگامی که حس و حال انجام آن کار از بین رفته باشد
یعنی تلاش کردن یعنی کوشش مقاومت به چیزی که دوست دارید پشتکار اینه ؟
مداومت در کارها
دنبال هدف بودن
از شکست نترسیدن
دنبال هدف بودن
از شکست نترسیدن
سختکوشی
اسقامت و پایداری و به پایان رساندن
کوشش
جدیت
همت
همت و تلاش برای رسیدن به هدف مورد نظر
همت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)