پشت هم اندازی

لغت نامه دهخدا

پشت هم اندازی. [ پ ُ ت ِ هََ اَ ] ( حامص مرکب ) تنظیم الفبائی فیش ها. || در قمار، ورق ها را بحیله بر وفق نفع خود قرار دادن. || حیلت و تزویر و دسیسه برای انجام کاری بنفع خویش.کلاغ و کبوتر جفت کردن .
- پشت هم اندازی کردن . رجوع به پشت هم انداختن شود.

فرهنگ فارسی

۱- حقه بازی حیله گری تزویر . ۲- ( قمار ) ورقها را بحیله بروفق نفع خود قرار دادن . ۳- تنظیم الفبایی فیشها.

فرهنگ عمید

دسیسه کاری، حقه بازی، حیله گری، مکر، حیله.

پیشنهاد کاربران

بپرس