پشت سر. [ پ ُ ت ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفا. || نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب ( مقابل پیش رو ). - پشت سر کسی بد گفتن ؛ پیش رو خاله پشت سر چاله. - پشت سر کسی دیدن ؛ زوال کسی رادیدن. ( غیاث اللغات ). فلکها را توانی پشت سر دید بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب ( از فرهنگ ضیاء ).
- در پشت سر کسی ؛ در قفای او. در غیاب او.
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) قفا پشت گردن پس سر . ۲- در عقب مقابل پیش رو روبرو . ۳- نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن . زوال کسی را دیدن . یا در پشت سر کسی . در غیاب او .