پشت دست گزیدن

لغت نامه دهخدا

پشت دست گزیدن. [ پ ُ ت ِ دَ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) یا پشت دست بدندان گزیدن ؛ کنایه از ندامت و پشیمانی و تأسف باشد. ( برهان قاطع ). نادم گشتن. پشیمان شدن. افسوس خوردن.

فرهنگ فارسی

کنایه از ندامت و پشیمانی و تاسف باشد

پیشنهاد کاربران

طرز و طروق مختلفی برای بیانش هست
مثال:
مکن بر کف دست نِه هرچه هست
که فردا به دندان بری پشت دست
بوستان
سعدی
پشت دست گزیدن ؛ پشیمانی سخت اظهار کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
بتندی سبک دست بردن به تیغ
به دندان گزد پشت دست دریغ.
سعدی.