پشت برگاشتن. [ پ ُ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) روی گردانیدن. پشت کردن. || گریختن. فرار. بهزیمت رفتن : بزرگان چنین پشت برگاشتندبشب دشت پیکار بگذاشتند.فردوسی.در آن خستگی پشت برگاشتنددر و دشت پیکار بگذاشتند.فردوسی.چو گویند کز جنگ برگاشت پشت از آن به که گویند دشمنش کشت.اسدی.
( مصدر ) ۲- زمینهای موجود را برای زراعت بین دهقانان بحکم قرعه توزیع کردن . یا پشت کردن بر چیزی . ترک آن گفتن . یا پشت کردن کتاب . جلد کردن آن تجلید .