پسخو

گویش مازنی

/pasKhoo/ کمین گاه - جای تنگ و تاریک

واژه نامه بختیاریکا

( پَسخُو ) پس خانه؛ باقیمانده غذای کسی؛ چیزی که قبلا از آن استفاده شده باشد. دست زده؛ مستعمل

دانشنامه عمومی

پسخو ( به لاتین: Pskhu ) یک منطقهٔ مسکونی در گرجستان است که در شهرستان سوخومی واقع شده است. [ ۱]
عکس پسخوعکس پسخوعکس پسخو
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

پسخو/ p�skhu :کمین، به کمین نشستن ( بزخو نیز آمده است ) پناه گرفتن در کمینگاه.
مانند: برای این از تو می پرسم که می بینم بیشتر وقت ها به خانه ی تو پُستخت می اندازد!
کلیدر
محمود دولت آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

بزخو bəzxu :[تر. ، = بسخو = بسقو ] ( ا. ) کمین.
بزخو کردن: کمین کردن
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات سخن

پُسخو/P�skhu : کمین، به کمین نشستن.
مانند: آخر برای دختری یکی یکدانه ی بی مادر که بعد از مرگ پدر روی همه دارایی می نشیند خیلی ها هستند که گوش بخوابانند و پُسهو کنند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان تبری ( مازندرانی ) : پَسخو/ Pasxu : کمینگاه، جای تنگ و تاریک.
بزخو bəzxu ( ا. مص ) : کمین، کمین کردن.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرفی

بپرس