فرهنگ اسم ها
معنی: میوه ای کوچک و بیضی شکل که مغز آن خوراکی است، در شعر، دهان معشوق
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
دهان دارد چو یک پسته لبان دارد به می شسته
جهان بر من چنین بسته بدان پسته دهان دارد.
شهید ( از لغت نامه اسدی ).
منم خوکرده بابوسش چنان چون باز برمسته چنان بانگ آرم از بوسش چنان چون بشکنی پسته.
رودکی.
تو شادمانه و بدخواه تو ز انده و رنج دریده پوست به تن بر، چو مغز پسته ، سفال.
منجیک.
هم از خوردنیها و هر گونه سازکه ما را بباید بروز دراز...
همان ارژن و پسته و ناردان
بیارد یکی مؤبد کاردان...
فردوسی.
دو چشمش چو دو نرگس آبگون لبانش چو پسته رخانش چو خون.
فردوسی.
جز خوی بد فراخ جهانی رابر تو که کرد تنگ تر از پسته.
ناصرخسرو.
گرچه کشف چو پسته بود سبز و گوژ پشت حاشا که مثل پسته خندان شناسمش.
خاقانی.
بنگر این هر سه ز خامی رسته راجوز را و لوز را و پسته را.
( مثنوی ).
نخود و کشمش و پسته خرک و میوه ترقصب انجیر و دگر سرمش اسفید بیار.
بسحاق.
|| دهان معشوق.- پسته بن ؛ درخت پسته.
- پسته خندان ؛ پسته دهان باز :
مهرزن بر دهن خنده که در باغ جهان
سر خود میخورد آن پسته که خندان باشد.
صائب ( ازفرهنگ شعوری ).
- پسته دهان ؛ لقب معشوق : ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب
در غم عشق تو چیست چاره این مستمند.؟
سوزنی.
- پسته زمینی ؛ کازو.- پسته شکرفشان ؛ کنایه از لب و دهان معشوق است. ( برهان قاطع ).
- پسته غالیه ؛ حب البان. ( بحر الجواهر ).
- پسته لب ؛ کنایه از معشوق.
- پسته مغز ؛ مغز پسته.
پسته. [ پ ُ ت ِ ] ( اِ ) حریر بود که عطاران مشک در او بندند :
از نقش و ازنگار همه جوی و جویبار
پسته حریر دارد ووشی معمدا .
معروفی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- درختی از تیر. سماقیها که دست. مخصوص را تشکیل میدهد . این درخت دو پایه است و بحالت خود رو در سوریه و افغانستان میروید ( در ایران نیز در قسمتهای شمال خراسان بصورت وحشی دیده میشود ) و در کرمان آذربایجان قزوین و دامغان بفراوانی کشت میگردد . یا مغز پسته . مغز میو. درخت پسته که خوراکی است و نوعی از آجیل میباشد و مطبوع است. ۲- دهان معشوق . یا پست. زمینی . گیاهی از تیر. پروانه واران جزو دست. اسپرسها که علفی و یک ساله است و ساقهاش بارتفاع ۳٠ تا ۵٠ سانتیمتر میرسد . گل آن زرد و دارای خطوط قرمز است .
فستقی منسوب به پسته
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* پستهٴ خندان:
۱. پسته ای که دهان آن باز باشد.
۲. [مجاز] دهان معشوق.
* پستهٴ زمینی: (زیست شناسی ) = بادام زمینی
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
پسته (خوسف). پسته یک روستا در ایران است که در دهستان قلعه زری شهرستان خوسف واقع شده است. [ ۱] پسته ۱۰ نفر جمعیت دارد.
wiki: پسته (خوسف)
پسته (سرده). پسته[ ۱] ( نام علمی: Pistacia ) نام یک سرده از تیره پسته ایان است.
درختی یا درختچه ای معطر با نُه گونهٔ بومی اوراسیا و دو گونه که یکی در جنوب غربی امریکای شمالی و دیگری در جزایر قناری است؛ صمغ شیرین دو درخت مصطکی و پسته کوهی که به این سرده تعلق دارند در پزشکی کاربرد دارد.
• بنه Pistacia atlantica
• پسته Pistacia vera
• پسته چینی Pistacia chinensis
• پسته کوهی Pistacia terebinthus
• پسته مکزیکی Pistacia mexicana
• پیستاکیا اینتگریما Pistacia integerrima
• مصطکی ( درخت ) Pistacia lentiscus
• Pistacia afghanistania
• Pistacia atlantica
• Pistacia badghysi
• Pistacia cucphuongensis
• Pistacia eurycarpa
• Pistacia falcata
• Pistacia khinjuk
• Pistacia malayana
• Pistacia narbonnensis
• Pistacia palaestina
• Pistacia saportae
• Pistacia weinmannifolia
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدرختی یا درختچه ای معطر با نُه گونهٔ بومی اوراسیا و دو گونه که یکی در جنوب غربی امریکای شمالی و دیگری در جزایر قناری است؛ صمغ شیرین دو درخت مصطکی و پسته کوهی که به این سرده تعلق دارند در پزشکی کاربرد دارد.
• بنه Pistacia atlantica
• پسته Pistacia vera
• پسته چینی Pistacia chinensis
• پسته کوهی Pistacia terebinthus
• پسته مکزیکی Pistacia mexicana
• پیستاکیا اینتگریما Pistacia integerrima
• مصطکی ( درخت ) Pistacia lentiscus
• Pistacia afghanistania
• Pistacia atlantica
• Pistacia badghysi
• Pistacia cucphuongensis
• Pistacia eurycarpa
• Pistacia falcata
• Pistacia khinjuk
• Pistacia malayana
• Pistacia narbonnensis
• Pistacia palaestina
• Pistacia saportae
• Pistacia weinmannifolia
wiki: پسته (سرده)
دانشنامه آزاد فارسی
درختی با نام علمی پیستاسیا ورا، لفظاً به معنی «پسته حقیقی»، متعلق به تیره پسته. این تیره گاهی به تیرۀ سماق و انبه هم معروف است. این درخت دوپایه دارای برگ های متناوب، بی کرک، مرکب از دو یا سه زوج برگچۀ نوک تیز با یک برگچه انتهایی است. گل نر فاقد گلبرگ و دارای کاسه ای پنج پر و پنج پرچم است. کاسۀ گل ماده نیز بر مادگی متکی است. میوه شفت و تک دانه ای است. تاریخچۀ استفاده از این درخت ظاهراً به زمان هبوط حضرت آدم (ع) برمی گردد، زیرا اعتقاد دارند که پسته ازجمله میوه هایی بوده است که خداوند هنگام هبوط آدم به او داده است. در اسطوره ها، کیومرث و گاه نیز زوبن طهماسب، که به روایتی همان سام نریمان است، اولین کسانی اند که نهال پسته را کاشته اند. نام پسته در پارسی قدیم پیستاکا و در فارسی میانه، پیستاک بوده است و این واژه ها به زبان های دیگر راه یافته اند. بنابر تصدیق بسیاری از محقّقان غربی، پسته بومی ایران بوده است و مخصوصاً در خراسان به فراوانی وجود داشته و نام آن از گویش محلّی این محدوده اخذ شده است. درخت پسته به قدری در آن نواحی زیاد بود که کسی به فکر کاشت آن نمی افتاد. اولین درختان پسته در عصر هخامنشیان به حلب و از آن زمان به نواحی مدیترانه وارد شد. در دورۀ ساسانی، کشت پسته در نواحی غربی خراسان آغاز و از آن جا به قم برده شد. سابقۀ کشت پسته در قم مقارن ظهور اسلام است. از قرن ۵ق به بعد، مقارن با برپایی استحکامات اسماعیلیان در نواحی سمنان، دامغان، و قزوین، کشت پسته صورت گرفت و از آن جا به سایر نقاط انتقال یافت. پسته هم اکنون در ایران و بسیاری کشورهای دیگر پرورش می یابد. مغز دانۀ آن به علت دارابودن مواد غذایی فراوان به صورت خام یا بوداده مصرف می شود و در داروسازی نیز کاربرد دارد. در قدیم نیز آن را گشایندۀ سُدّه ها و پاک کنندۀ کبد و مثانه و کلیه، و دافع رطوبت سینه می دانسته اند. در زبان و ادب فارسی، لب و دهان معشوق از جهات بسیار به پسته تشبیه شده و در بسیاری از اشعار فارسی، پسته استعارۀ لب و دهان است. ایران با تولید ارقام فراوان پسته همواره بزرگ ترین تولیدکنندۀ پستۀ جهان است و بازار جهانی این میوۀ مهم در دست بازرگانان ایرانی است. هم اکنون، استان های کرمان، خراسان، و یزد به ترتیب مهم ترین استان های تولیدکنندۀ پسته کشورند.
wikijoo: پسته
مترادف ها
بادام زمینی، پسته، پسته زمینی، رنگ کتانی، رنگ کنف، مقدار نامعلومی
پسته، درخت پسته
پیشنهاد کاربران
رفسنجان
پسته Pistachio
نام علمی Pistaca
نام علمی Pistaca
🥜 نام انواع آجیل و خشکبار به انگلیسی:
✅ nuts = آجیل
✅ almond = بادام درختی
✅️ peanut / ground nut ( British ) = بادام زمینی
✅ cashew / cashew nut = بادام هندی
✅ walnut = گردو
... [مشاهده متن کامل]
✅ hazelnut ( British ) / filbert ( American ) = فندق
✅ pistachio = پسته
✅ sunflower seeds = تخمه آفتاب گردان
✅ pumpkin seed / pepita = تخمه کدو
✅ chickpea ( British ) / garbanzo ( American ) / garbanzo bean ( American ) = نخود
✅ raisin = کشمش
✅ date = خرما
✅ flaxseed = تخم کتان، بذر کتان
✅ poppy seed = دانه خشخاش، شادانه
✅ sesame seed = دانه کنجد
✅ pine nut / pine kernel ( British ) = چلغوز، دانه صنوبر
✅ roasted watermelon seed = تخمه ژاپنی
✅ chestnut = شاه بلوط
✅ nuts = آجیل
✅ almond = بادام درختی
✅️ peanut / ground nut ( British ) = بادام زمینی
✅ cashew / cashew nut = بادام هندی
✅ walnut = گردو
... [مشاهده متن کامل]
✅ hazelnut ( British ) / filbert ( American ) = فندق
✅ pistachio = پسته
✅ sunflower seeds = تخمه آفتاب گردان
✅ pumpkin seed / pepita = تخمه کدو
✅ chickpea ( British ) / garbanzo ( American ) / garbanzo bean ( American ) = نخود
✅ raisin = کشمش
✅ date = خرما
✅ flaxseed = تخم کتان، بذر کتان
✅ poppy seed = دانه خشخاش، شادانه
✅ sesame seed = دانه کنجد
✅ pine nut / pine kernel ( British ) = چلغوز، دانه صنوبر
✅ roasted watermelon seed = تخمه ژاپنی
✅ chestnut = شاه بلوط
پسته فارسی در اصل ( باز ته ) از ترکیب دو واژه ( باز ) و ( ته ) درست شده و رویهم یعنی میوه ای که ته آن باز است که در محاوره بتدریج به ( بز ته ) و امروزه ( پسته ) در آمده است
قبلاً در زبان ملکی گاای بشکرد
پسته : تحریف کلمه بسته به معنای میوه بسته شده است و یا میوه ای که دارای پوسته است زیرا پسته خام در داخل یک پوسته دربسته قراردارد همچنین فندق نیز تحریف بندک به معنای بسته کوچک بوده است.
در زبان لری بختیاری به معنی
خورد شده. ناقص. پسته
اشاره به دهن باز بودن پسته دارد
Pesteh
خورد شده. ناقص. پسته
اشاره به دهن باز بودن پسته دارد
پیدایش پسته در ایران را به 4 تا 5 هزار سال پیش نسبت داده اند و می گویند از ایران به سایر مناطق جهان برده شده است. نام درخت پسته در زبان های یونانی، لاتین، زبان های اروپایی، عربی، ترکی، روسی، ژاپنی و دیگر زبان ها از نام ایرانی این درخت گرفته شده است . در پارسی قدیم نام این درخت پیستا کاو و در فارسی میانه ( پهلوی ) پیستاک بوده و بعدها به پسته تغییر نام داده است.
... [مشاهده متن کامل]
برخی پژوهشگران کشت پسته را در ایران، در زمان پارت ها و در نواحی مستعد پارت ( خراسان ) که نزدیک ترین منطقه به زادگاه طبیعی آن است، می دانند و گسترش آن را به سایر نواحی ایران، به پس از اسلام نسبت می دهند و براین باورند که قم نخستین و قدیمی ترین ناحیه پسته خیز ایران پس از اسلام است و در سال 340 هجری درختان پسته آنجا مشمول مالیات بوده است.
اولین نوشته درباره پسته دامغان، سمنان و قزوین مربوط به قرن هفتم هجری است ولی برخی براین باورند که سابقه پسته در قزوین به 1600 سال پیش می رسد و از آنجا به دامغان و سمنان برده شده است. پسته کاری در منطقه کرمان را به قرن 12 هجری نسبت داده اند. کشت پسته در سایر نقاط ایران به 150 تا 200 سال گذشته مربوط می شود. به رغم سابقه طولانی کاشت پسته در ایران، درنیم قرن اخیر توسعه بیش از پیش و فزاینده ای یافته است.
... [مشاهده متن کامل]
برخی پژوهشگران کشت پسته را در ایران، در زمان پارت ها و در نواحی مستعد پارت ( خراسان ) که نزدیک ترین منطقه به زادگاه طبیعی آن است، می دانند و گسترش آن را به سایر نواحی ایران، به پس از اسلام نسبت می دهند و براین باورند که قم نخستین و قدیمی ترین ناحیه پسته خیز ایران پس از اسلام است و در سال 340 هجری درختان پسته آنجا مشمول مالیات بوده است.
اولین نوشته درباره پسته دامغان، سمنان و قزوین مربوط به قرن هفتم هجری است ولی برخی براین باورند که سابقه پسته در قزوین به 1600 سال پیش می رسد و از آنجا به دامغان و سمنان برده شده است. پسته کاری در منطقه کرمان را به قرن 12 هجری نسبت داده اند. کشت پسته در سایر نقاط ایران به 150 تا 200 سال گذشته مربوط می شود. به رغم سابقه طولانی کاشت پسته در ایران، درنیم قرن اخیر توسعه بیش از پیش و فزاینده ای یافته است.
پسته Pistacia پسته جنسی است از درخت یا درختچه های تیره Anacardiaceae ( تیره پسته ) شامل شش گونه و بومی ایران و باختر آسیا که به سرزمینهای مدیترانه ای نیز برده اند. دست کم سه گونه آن Pistacia Vera ( پسته خودرو /بنه ) P. terebinthus ( چاتلانقوش /سقز/بنه ) و P. acuminata ( خُنجک/بنه ) بومی ایران اند که از دوران باستان جایگاه مهمی در زندگی ایرانیان داشته اند. هنوز هم پسته فراوان از افغانستان به هند صادر می شود و یکی از خوردهای توانگران آن دیاراست. گونه هایی که از بلوچستان و افغانستان خیزد به هند نمی رود. 1 پسته خودرو ( Pistacia vera ) بومی سغد و خراسان باستان است، 2 و هنوز در ترکستان روسیه اهمیت فراوان دارد. 3
... [مشاهده متن کامل]
وقتی اسکندر با گذر از کوهها وارد باکتریا شد، جاده تهی از هر گیاهی بود و جز تک افتاده درختچه های مصطکی یا بنه ( terminthus یا terebinthus ) چیزی به چشم نمی خورد. 4 بر پایه آنچه دانشمندان همراه اسکندر پیش گذارده اند، تئوفراستوس5 گوید این گیاه در سرزمین مردم باکتریا می روید؛ دانه های آن درشکل و اندازه بادام را ماند، اما از نظر مزه و شیرینی بهتر از آنست و از همین رو مردم آن سرزمین آن را به ز بادام شمرند. نیکاندروس اهل کولوفون6 ( سده سوم پ م ) که این میوه را βιστáκloυ یا Φιττáκloυ می نامد، واژه ای که از یکی از زبانهای ایرانی مشتق شده ( نک: صفحات پیش رو ) ، می گوید در دره خوآسپس ( Xoaspes ) در سوزیانا ( Susiana ) می روید. پوزیدونیوس ( Posidonius ) ، دیوسکوریدس ( Dioscorides ) ، پلینی ( Pliny ) و جالینوس ( Galenus ) از یافت شدنش در سوریه نیز گفته اند. ویته لیوس ( Vitellius ) درخت پسته را به ایتالیا و همکارش، فلاکوس پومپیوس ( Flaccus Pompeius ) در همان زمان آن را به اسپانیا برد. 7
به جوانان پارسی پایمردی در برابر گرما، سرما و باران را می آموختند؛ اینکه چطور از رودخانه بگذرند و زره و لباسشان خشک بماند؛ چگونه حیوانات را به چرا برند، سراسر شب در هوای آزاد پاسدار گله باشند، و با میوه های خودرو ، همچون بنه ( Pistacia terebinthus ) ، بلوط و گلابی خودرو سر کنند. 1
باستانیان ایرانیان را بنه خوار می گفتند و گویا پیشنامشان شده باشد: وقتی پادشاه مادها، ایشتو ویگو ( آستواگس یونانیان ) ، نشسته بر تخت شاهی، شکست سپاهیان خود از ارتش کورش را می دید چنین گفت: وه که چه دلیرند این پارسیان بنه خوار!2 به گفته پولیانوس3، روغن بنه از چیزهائی بود که می بایست همه روزه سرمیز شاهان پارسی باشد. در بندهشن، پسته همراه دیگر میوه هایی آمده که مغزشان خوراکی است و نه پوستشان. 4 "میوه های این کشور عبارت اند از خرما، پسته و سیب پردیس، و امثال آنها که در آب و هوای سرد ما یافت نشود. "5
تــــــوان چــــــــن ـ شـــــی ( Twan Č'en - ši ) در کتــــــاب خود، ( Yu yan tsa tsu ) ، که آن را پیرامون 860 م نوشته و اطلاعات سودمند بسیار درباره گیاهان ایران و فو ـ لین دارد، این میوه ها را نام می برد:
’’فندق ( Corylus heterophylla ) ، مردم هو ( ایرانیان ) که a - yüe نامند، در سرزمینهای باختری می روید. 6 بر پایه گفته های بربرها، a - yüe همان فندق مردمان هو است. این درخت در سال نخست فندق و در سال دوم a - yüe می آورد. ‘‘7
چن تسانکی که در دوره کایی ـ یوآن ( 741 - 713 م ) گیاهنامه دارویی Pen ts'ao ši i را نوشت، می گوید: ’’میوه های گیاه a - yüe - hun گرم و گس است؛ سمی نیست، التهاب روده را درمان و رفع سردی را سودمند است؛ مردم را نیرومند و درشــــــــــــــــــــت انــــــــــــــــــــدام می سازد و در ســــــــرزمینهای غــــــــــــــرب روید و اقوام وحشی می گویند مانند فندق
مردم هو است. این درخت در سال نخست فندق و در سال دوم a - yüe - hun می آورد. ‘‘
لی سون ( Li Sün ) در کتـــــــــــــــــــــــــاب خود، Hai yao pen ts'ao ( نیمه دوم سده هشتــــــــم ) مـــــــــــی گوید: ’’بر پایه Nan čou ki نوشته سو پیائو ( ( Sü Piao 1 گیاه بی نام ( wu min mu ) در دره های کوهستانی لین ـ نان ( Lin - nan ) ( کوان ـ تون Kwan - tun ) می روید. میوه آن بظاهر فندق را ماند و میوه بی نامش ( wu min tse ) گفته اند. پارسیان آن را میوه a - yüe - hun خوانند. ‘‘ 2 در مورد همین دوره، گواهی سلیمان، تاجر عرب، را داریم که در سال 851 م نوشت پسته در چین می روید. 3
همان طور که از دو صورت a - yüe در Yu yan tsa tsu و a - yüe - hun در Pen ts'ao ši i و Hai yao pen ts'ao بر می آید، صورت کاملتر باید نشان دهنده ترکیبی از اجزاء a - yüe و hun باشد. برای درک آوانگاشت a - yüe، در نظر گرفتن دانسته های زیر بایسته است.
کهن واژه ایرانی گردو به دست ما نرسیده است، اما شواهد کافی برای تأیید این نتیجه گیری هست که این واژه چیزی مانند به*agōza ( آغوزه ) یا *angōza ( آنغوزه ) بوده است. از یک طرف، واژه ارمنی engoiz، آسی ängozä یا ängūz، و عبری egōz را داریم؛4 و از طرف دیگر در یدغائی، که زبانی هندوکشی است، صورت ogūzo را می بینیم که با kōz و gōz فارسی جدید است مقایسه پذیر است. 5 معنای این واژه "میوه آجیلی" ( nut ) به طور اعم و گردو به طور اخص است. از این گذشته، در سنسکریت واژه ākhöta، aksōta، یا aksōda هست که به ظن قوی در گذشته دور از زبان فارسی وام گرفته شده، زیرا این صورت آخری دوبار در نسخه خطی باور ( Bower ) آمده است. 6 این واژه در زبان هندوستانی به صورت axrōt یا ākrōt به زندگی ادامه داده است. اینکه صورت ایرانی خاور ی آن با a - آغازین باستانی واقعاً وجود داشته، با آوانگاشت چینی a - yüe مسجل ثابت، زیرا a - yüe برابر است با ( nw'eδ ) *a - nwieδ یا *a - gwieδ، a - gwüδ کهن؛1 و به نظر من، مراد از آن، واژه ایرانی برای "میوه آجیلی" بوده است، با a - آغازین که از این پیش شرح آن رفت؛ یعنی همان *angwīz، angwōz، agōz.
واژه چینی hun برابر است با *Γwun یا wun کهن. شاید اطلاعات زیر در مورد این واژه ایرانی، سودمند باشد. کمپفر2 از Terebinthus ( بنه ) یا Pistacea sylvestris ( پسته خودرو ) در ایران چنین گوید:
"Ea Pi . . .
... [مشاهده متن کامل]
وقتی اسکندر با گذر از کوهها وارد باکتریا شد، جاده تهی از هر گیاهی بود و جز تک افتاده درختچه های مصطکی یا بنه ( terminthus یا terebinthus ) چیزی به چشم نمی خورد. 4 بر پایه آنچه دانشمندان همراه اسکندر پیش گذارده اند، تئوفراستوس5 گوید این گیاه در سرزمین مردم باکتریا می روید؛ دانه های آن درشکل و اندازه بادام را ماند، اما از نظر مزه و شیرینی بهتر از آنست و از همین رو مردم آن سرزمین آن را به ز بادام شمرند. نیکاندروس اهل کولوفون6 ( سده سوم پ م ) که این میوه را βιστáκloυ یا Φιττáκloυ می نامد، واژه ای که از یکی از زبانهای ایرانی مشتق شده ( نک: صفحات پیش رو ) ، می گوید در دره خوآسپس ( Xoaspes ) در سوزیانا ( Susiana ) می روید. پوزیدونیوس ( Posidonius ) ، دیوسکوریدس ( Dioscorides ) ، پلینی ( Pliny ) و جالینوس ( Galenus ) از یافت شدنش در سوریه نیز گفته اند. ویته لیوس ( Vitellius ) درخت پسته را به ایتالیا و همکارش، فلاکوس پومپیوس ( Flaccus Pompeius ) در همان زمان آن را به اسپانیا برد. 7
به جوانان پارسی پایمردی در برابر گرما، سرما و باران را می آموختند؛ اینکه چطور از رودخانه بگذرند و زره و لباسشان خشک بماند؛ چگونه حیوانات را به چرا برند، سراسر شب در هوای آزاد پاسدار گله باشند، و با میوه های خودرو ، همچون بنه ( Pistacia terebinthus ) ، بلوط و گلابی خودرو سر کنند. 1
باستانیان ایرانیان را بنه خوار می گفتند و گویا پیشنامشان شده باشد: وقتی پادشاه مادها، ایشتو ویگو ( آستواگس یونانیان ) ، نشسته بر تخت شاهی، شکست سپاهیان خود از ارتش کورش را می دید چنین گفت: وه که چه دلیرند این پارسیان بنه خوار!2 به گفته پولیانوس3، روغن بنه از چیزهائی بود که می بایست همه روزه سرمیز شاهان پارسی باشد. در بندهشن، پسته همراه دیگر میوه هایی آمده که مغزشان خوراکی است و نه پوستشان. 4 "میوه های این کشور عبارت اند از خرما، پسته و سیب پردیس، و امثال آنها که در آب و هوای سرد ما یافت نشود. "5
تــــــوان چــــــــن ـ شـــــی ( Twan Č'en - ši ) در کتــــــاب خود، ( Yu yan tsa tsu ) ، که آن را پیرامون 860 م نوشته و اطلاعات سودمند بسیار درباره گیاهان ایران و فو ـ لین دارد، این میوه ها را نام می برد:
’’فندق ( Corylus heterophylla ) ، مردم هو ( ایرانیان ) که a - yüe نامند، در سرزمینهای باختری می روید. 6 بر پایه گفته های بربرها، a - yüe همان فندق مردمان هو است. این درخت در سال نخست فندق و در سال دوم a - yüe می آورد. ‘‘7
چن تسانکی که در دوره کایی ـ یوآن ( 741 - 713 م ) گیاهنامه دارویی Pen ts'ao ši i را نوشت، می گوید: ’’میوه های گیاه a - yüe - hun گرم و گس است؛ سمی نیست، التهاب روده را درمان و رفع سردی را سودمند است؛ مردم را نیرومند و درشــــــــــــــــــــت انــــــــــــــــــــدام می سازد و در ســــــــرزمینهای غــــــــــــــرب روید و اقوام وحشی می گویند مانند فندق
مردم هو است. این درخت در سال نخست فندق و در سال دوم a - yüe - hun می آورد. ‘‘
لی سون ( Li Sün ) در کتـــــــــــــــــــــــــاب خود، Hai yao pen ts'ao ( نیمه دوم سده هشتــــــــم ) مـــــــــــی گوید: ’’بر پایه Nan čou ki نوشته سو پیائو ( ( Sü Piao 1 گیاه بی نام ( wu min mu ) در دره های کوهستانی لین ـ نان ( Lin - nan ) ( کوان ـ تون Kwan - tun ) می روید. میوه آن بظاهر فندق را ماند و میوه بی نامش ( wu min tse ) گفته اند. پارسیان آن را میوه a - yüe - hun خوانند. ‘‘ 2 در مورد همین دوره، گواهی سلیمان، تاجر عرب، را داریم که در سال 851 م نوشت پسته در چین می روید. 3
همان طور که از دو صورت a - yüe در Yu yan tsa tsu و a - yüe - hun در Pen ts'ao ši i و Hai yao pen ts'ao بر می آید، صورت کاملتر باید نشان دهنده ترکیبی از اجزاء a - yüe و hun باشد. برای درک آوانگاشت a - yüe، در نظر گرفتن دانسته های زیر بایسته است.
کهن واژه ایرانی گردو به دست ما نرسیده است، اما شواهد کافی برای تأیید این نتیجه گیری هست که این واژه چیزی مانند به*agōza ( آغوزه ) یا *angōza ( آنغوزه ) بوده است. از یک طرف، واژه ارمنی engoiz، آسی ängozä یا ängūz، و عبری egōz را داریم؛4 و از طرف دیگر در یدغائی، که زبانی هندوکشی است، صورت ogūzo را می بینیم که با kōz و gōz فارسی جدید است مقایسه پذیر است. 5 معنای این واژه "میوه آجیلی" ( nut ) به طور اعم و گردو به طور اخص است. از این گذشته، در سنسکریت واژه ākhöta، aksōta، یا aksōda هست که به ظن قوی در گذشته دور از زبان فارسی وام گرفته شده، زیرا این صورت آخری دوبار در نسخه خطی باور ( Bower ) آمده است. 6 این واژه در زبان هندوستانی به صورت axrōt یا ākrōt به زندگی ادامه داده است. اینکه صورت ایرانی خاور ی آن با a - آغازین باستانی واقعاً وجود داشته، با آوانگاشت چینی a - yüe مسجل ثابت، زیرا a - yüe برابر است با ( nw'eδ ) *a - nwieδ یا *a - gwieδ، a - gwüδ کهن؛1 و به نظر من، مراد از آن، واژه ایرانی برای "میوه آجیلی" بوده است، با a - آغازین که از این پیش شرح آن رفت؛ یعنی همان *angwīz، angwōz، agōz.
واژه چینی hun برابر است با *Γwun یا wun کهن. شاید اطلاعات زیر در مورد این واژه ایرانی، سودمند باشد. کمپفر2 از Terebinthus ( بنه ) یا Pistacea sylvestris ( پسته خودرو ) در ایران چنین گوید: