پستان

/pestAn/

مترادف پستان: سینه، ضرع، ممه

معنی انگلیسی:
bosom, breast, udder, boob, [cow.] udder, tit, titty

لغت نامه دهخدا

پستان. [ پ ِ ] ( اِ ) دو غده بزرگ بر سینه آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید. عضوی از حیوان ماده که شیر دهد «پستانها دو عضو غددیند مخصوص بترشح شیر که در قدام و وسط صدر مابین ضلع سیم و هفتم در قدام عضله کبیر صدر واقع نسج حجروی رخوی که دارای صفات کیسه ٔمصلی است میان آنها و عضله مذکوره فاصله شده است ( شاسیناک ) در دختران قبل از بلوغ و در مردان مادام العمر کوچک در هنگام حمل و مخصوصاً پس از وضع حمل بسیاربزرگ میشوند حجمشان نسبت به اشخاص و اسنان زیاده مختلف است به اعتقاد «ساپی » حد وسط آن قطر عرضی یازده تا دوازده عمودی ده قدام و خلفی پنج تا شش صد یک مطراست بعضی هم در زن و هم در مرد پستانهای اضافیه قائل شده اند. جلد ساتر پستانها از بابت شدت لطافت شایان ملاحظه و دقت است. در دور حلمه های ثدی قرصی است که در دختران کوچک گلی و در زنان زائیده اسمر است و آنراهاله یا دائر نامیده اند عرض آن چهار الی پنج صد یک مطر است پست و بلندی آن بواسطه غده های شحمیه عدیده و اغلب بسبب بعض جرابهای شعری است. ( تشریح میرزاعلی ص 685 ) بر. دیس ، لغت عراقی است. ثَدی. ثِدی. ضرع.کُعب. ضَرّه. لابنة. عدانه ( در زن ). خلف ( در شتر ). ثندوه ،گوشت پستان مرد و بن آن. ( منتهی الارب ) :
یاد کن زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده ستان
جعد مویانت جعدکنده همی
ببریده برون تو پستان.
رودکی.
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پرکند پستان.
ابوشکور.
چگونه جدری ( ؟ ) جدری کجا ز پستانش
هنوز هیچ لبی به وی ناگرفته لبن.
منجیک.
ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام
گوئی که شیر مام ز پستان همی مکی.
کسائی.
تهی دید پستان گاوش ز شیر
دل میزبان جوان گشت پیر.
فردوسی.
ببرّد ز پستان نخجیر شیر
شود آب در چشمه خویش قیر.
فردوسی.
به پستان چنین خشک شد شیر اوی
دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی.
فردوسی.
پرورده اندر خانه مملکت
پستان دولت روز و شب دردهن.
فرخی.
چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژم
چو شیر صافی پستانش بوده از پاشنگ.
عسجدی.
چو بچه را کند از شیر خویش مادر بازبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عضوبدن زن وحیوان ماده که بچه خودرااز آن شیرمیدهد، دوپستان زن دوغده بزرگ است که پس اززاییدن از، آن شیرتراوش میکند
( اسم ) ۱- عضوی که در پستانداران ماده غدههای مترشح شیر را در بر دارد . تعداد پستان معمولا در پستانداران یک زوج است ولی عد. آنها در تیره های مختلف فرق میکند . یا پستان سر دست گرفتن . عملی که هنگام دعا یا نفرین کنند . یا پستان مادر را گاز گرفتن . ناسپاسی و حق ناشناسی کردن .

فرهنگ معین

(پِ ) (اِ. ) اندامی در پستانداران که در جنس ماده دارای غده های تراوش شیر است و معمولاً رشد بیشتری دارد. ، ~ مادر را گاز گرفتن کنایه از ناسپاسی و حق نشناسی کردن .

فرهنگ عمید

عضوی از بدن جانوران ماده که روی سینه رشد می کند و غدد شیری در آن قرار دارد.

گویش مازنی

/pestaan/ لیفه ی شلوار که در آن چیزی گذارند - بخش جلویی پیراهن یا شلوار یا شال کمر

واژه نامه بختیاریکا

مَمَل ( مَمِه )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پستان، عضو معروف در انسان و حیوان است که از آن در بابهای طهارت، صلات، نکاح، قصاص و دیات سخن رفته است.
پستان انسان اعم از زن و مرد موضوع احکامی چند قرار گرفته است که بدان اشاره می شود.هنگام کفن کردن میت زن، پیچیدن پارچه ای دور پستانها و بستن آن بر پشت او مستحب است.برخی در استحباب آن توقّف و اشکال کرده اند.
احکام پستان در باب صلات
مستحب است زن درحال قیام نماز به منظور پوشاندن حجم پستانها آنها را با دستهای خود به سینه بچسباند.
احکام پستان در باب نکاح
از شرایط نشر حرمت در رضاع آن است که کودک از پستان زن زنده شیر بخورد.
احکام پستان در باب قصاص و دیات
...

[ویکی فقه] پستان (قرآن). پستان، برآمدگی از نوع غدد است که وظیفه اش در جنس ماده تراوش شیر برای تغذیه طفل است.
معادل عربی پستان واژه هایی مانند ثَدْی، لابِنه، ضَرَّه و کُعْب است.
تولید شیر در پستان
هر انسانی دو پستان دارد؛ اما فقط پستان زنان بالغ قادر به تولید شیر است و پستان در جنس نر بر اثر فقدان هورمونهای جنسی لازم، به صورت کامل رشد و نمو نمی کنند. پستانها شامل سلولهایی ترشحی است که غدد شیری تشکیل داده و این غدد به وسیله کانالهایی به نام مجاری شیری به نوک پستان راه می یابد. این غدد در دختران بین سالهای ۱۰ تا ۱۲ سالگی شروع به نمو می کند و تا ۱۸ سالگی ادامه می یابد و زمانی که زن باردار می شود مجاری و غدد شیری تکامل نهایی یافته، شروع به تولید و تراوش شیر می کند.
مایه عبرت قرار گرفتن استفاده از شیر چارپایان
در سوره مؤمنون تغذیه انسانها با شیر چارپایان مایه عبرت دانسته شده:«و اِنَّ لَکُم فِی الاَنعمِ لَعِبرَةً نُسقیکُم مِمّا فی بُطونِها...» و در سوره نحل این موضوع با تفصیل بیشتری بیان گردیده است: «و اِنَّ لَکُم فِی الاَنعمِ لَعِبرَةً نُسقیکُم مِمّا فی بُطونِهِ مِن بَینِ فَرث ودَم لَبَنًا خالِصًا سائِغًا لِلشّرِبین؛همانا چارپایان برای شما مایه عبرت است. از آنچه در شکمهایشان است؛ از بین غذاهای هضم شده (سرگین) و خون، شیری به شما می نوشانیم که خالص و گواراست». برخی مفسران با استناد به روایتی از ابن عباس بطن را به سیرابی تفسیر کرده اند که هرگاه علف در سیرابی جای گیرد قسمت زیرین آن سرگین و بالای آن خون و وسط آن شیر می گردد و خون در عروق و شیر در پستان جای گرفته و سرگین به همان حال که بود می ماند.
← منظور از «مِن بَینِ فَرث وَ دَم»
...

دانشنامه آزاد فارسی

پِستان (breast)
پِستان
پِستان
هر یک از زوج اندام های روی قفسۀ سینه زن. به غدۀ شیری نیز معروف اند. هر کدام از پستان ها دارای یاخته های تولیدکنندۀ شیر و شبکه ای از لوله ها و مجاری اند که به نوک پستان هدایت می شوند. یاخته های تولیدکنندۀ شیر در پستان با تولد نوزاد فعال می شوند. شیر پستان متشکل از موادی است که در حین عبور خون از پستان ها استخراج می شوند و شامل کلیۀ مواد غذایی لازم برای نوزاد است. نوزادانی که با شیر مادر تغذیه می شوند، کمتر از نوزادانی که با شیشه تغذیه می شوند دچار بیماری می شوند، زیرا شیر مادر حاوی آنتی بادی (پادتن) و گلبول های سفید خون است. این مواد به مقدار فراوان در آغوز تولیدشده در چند روز اول شیردهی یافت می شوند.

مترادف ها

breast (اسم)
سینه، پستان، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان

mamma (اسم)
پستان، مام، مامان، مادر، ممه

فارسی به عربی

صدر

پیشنهاد کاربران

گلون ، ( پستان بز و گاو گوسفند و. . )
چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت :
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
...
[مشاهده متن کامل]

چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .

ثدی
پستان در اوستایی پَئیتی شتانَه pa�tishtAna و به معنی برآمده از جلو می باشد.
واژه پستان
معادل ابجد 513
تعداد حروف 5
تلفظ pestān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pistān] ( زیست شناسی )
مختصات ( پِ ) ( اِ. )
آواشناسی pestAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
شیرجامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پستان زن و دیگر حیوانات. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ) . پستان. ( فرهنگ جهانگیری ) . || آوندی که شیر در آن کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) .
پستان
ریشه هندواروپائی پستان، پستانوس pestānos ودر ایران باستان پستاناه pstanah و ریشه هند و ایرانی ان پستاناس pstānas ودر اوستا فشتان feštāna ودر سانسکریت استانا stana در بونان باستان استنیون stenion و در زبان توخاری پاسام pāssām و در زبان سغدی اشتن štenh.
...
[مشاهده متن کامل]

در بعضی ربانهای وابسته واژه پشتان و سینه در هم ادغام شده اند در انگلیسی واژه برست breast بجای پستان بکار رفته.
به پستان چنین خشک شد شیر اوی
دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی. فردوسی

nature’s founts ( n. ) [literary euph. ]
the female breasts
love apples ( n. ) =1. ( also apples of love ) the female breasts [the rounded shape; the term has survived but became more a euph. than sl. by 20C]
love hillocks ( n. )
the female breasts
headlamps ( n. )
نار باغ سینه . [ رِ غ ِن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پستان . ( آنندراج ) ( فرهنگ مترادفات ) . کنایه از پستان است :
در نار باغ سینه حلاوت نمانده است
امروز دست ازوست که سیب ذقن گرفت .
صائب ( از آنندراج ) .
( گویش تهرانی ) پستون خربزه = دارای پستان بزرگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس