که رستم که باشد که پیمان من
کند پست و پیچد ز فرمان من.
فردوسی.
|| بریدن : بخنجر زبانش ز بن پست کرد
ز مویش زنخ چون کف دست کرد.
اسدی ( گرشاسب نامه خطی مؤلف ص 216 ).
|| با زمین یکسان کردن. با زمین هموار کردن. با زمین مساوی کردن : به تیغ، طرّه ببرّد ز پنجه خاتون
بگرز پست کند تاج بر سر چیپال.
منجیک.
شغ گاو و دنبال گرگی بدست بکوپال سر هر دورا کرد پست.
فردوسی.
چو شیر اندرافتاد و چون پیل مست همی کشتشان و همی کرد پست.
فردوسی.
به پیری بسی دیدم آوردگاه بسی بر زمین پست کردم سپاه.
فردوسی.
بشمشیر بران چو بگذاشت دست سر سرفرازان همی کرد پست.
فردوسی.
ازیشان [ از دیوان ] دو بهره به افسون ببست دگرشان بگرز گران کرد پست.
فردوسی.
بپای پست کند برکشیده گردن شیربدست رخنه کند لاد آهنین دیوار.
عنصری.
فرمود تا آن حصار با زمین پست کردند تا بیش هیچ مفسدی آنجامأوی نسازد. ( تاریخ بیهقی ).صف زنده پیلان همه کرد پست
سوار و پیاده بهم برشکست.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 64 ).
ترا به هر جا فرمان برند و مأمورنداگرچه دارند اقدام منکر آتش و آب
مثل ز باختر و خاور ار بجوئیشان
دوند پست کنان کوه و کر در، آتش و آب.
مسعودسعد.
چون اردشیر او را [ اردوان را ] بدست خویش بکشت اندر حرب خونش بخورد و بر گردنش بایستاد بعد از آنکه سرش به لگد پست کرد. ( مجمل التواریخ والقصص ). آنگاه [ متوکل ]بفرمود تا گور حسین بن علی رضی اﷲ عنهما با زمین پست کردند چنانکه هیچ اثرش نماند. ( مجمل التواریخ والقصص ). و امان طلبید بجهت اصحاب قلعه و تسلیم کردند، اصفهبد آنرا خراب و پست کرد. ( تاریخ طبرستان ). و کوشک جاولی من دیدم شاه اردشیر پست کرد. ( تاریخ طبرستان ).بیشتر بخوانید ...