پس و پیش کردن


معنی انگلیسی:
dislocate, invert, jockey, permute, tamper, transpose, to change the places of

لغت نامه دهخدا

پس و پیش کردن. [ پ َ س ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. ||... مردم را برکنار کردن. به یکسو زدن راه جستن را.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جابجا کردن تغییر جادادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. یا پس و پیش مردم را. بر کنار کردن بیکسو زدن .

مترادف ها

permute (فعل)
تغییر دادن، جای گرداندن، قلب کردن، پس و پیش کردن

transpose (فعل)
قلب کردن، پس و پیش کردن، ترانهادن، مقدم و موخر کردن، بطرف دیگر معادله بردن

پیشنهاد کاربران

distort
پس و پیش کردن:جابه جا کردن همراه با عقب و جلو بردن.
( ( آرزو گفت "سلام منیر جان ـــــــــــــ همین الان رسیدم ــباید چند جا می رفتم ــآره بردمش دانشگاه ــمهمانی خوش گذشت ؟ـــچه عالی . " کاغذ های روی میز را پس و پیش کرد . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 12 . ) )

بپرس