پس مکیدن : [ به زبان عامیانه ] دوباره و از نو مکیدن
( ( سپس لبهایش را با کیف به هم فشار داد و کمی تف با فشار زور داد تو تنباکوی زیر لبش. بعد آن را دوباره پس مکید و بویش را تو سروکله اش ول داد. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )
( ( سپس لبهایش را با کیف به هم فشار داد و کمی تف با فشار زور داد تو تنباکوی زیر لبش. بعد آن را دوباره پس مکید و بویش را تو سروکله اش ول داد. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )