پس مانده

/pasmAnde/

مترادف پس مانده: بقیه، تفاله، ته مانده، درد، مابقی

معنی انگلیسی:
scraps, dross, remnant, leftover, waste, remainder, refuse, leaings, residue, residuary

لغت نامه دهخدا

پس مانده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه در عقب ماند. سپس مانده. عقب مانده. بدنبال مانده. دیری کرده :
بساخت از پی پس ماندگان و گمشدگان
میان بادیه ها حوضهای چون کوثر.
فرخی.
خیز ای پس مانده دیده ضرر
باری این حلوای یخنی را بخور.
مولوی.
|| طعامی که پس از سیر خوردن کس یا کسانی برجای ماند. طعام یا شراب که پس از سیری مرد بماند. پس خورده. ته مانده. ته سفره. پیش مانده. نیم خورده. سؤر. فضله طعام.
- امثال :
پس مانده گاو را به خر باید داد. ( جامعالتمثیل ).
|| بقیه هر چیزی : لُفاظَة؛ پس مانده از هر چیزی. مجاعَة؛ پس مانده خرما. ( منتهی الارب ). || وامانده. ترکَه. مُخلَّفَه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- عقب مانده سپس مانده بدنبال مانده . جمع : پس ماندگان . ۲- باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی ته مانده پس خورده . ۳- بقی. هر چیزی . ۴- وامانده ترکه .

فرهنگ معین

(پَ. دِ ) (ص مف . ) ۱ - عقب مانده ، به دنبال مانده . ۲ - باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی ، ته مانده . ۳ - بقیة هر چیزی .

فرهنگ عمید

۱. عقب مانده، وامانده.
۲. باقی مانده.
۳. باقی ماندۀ طعام، نیم خورده.

دانشنامه آزاد فارسی

پَس مانده (residue)
در شیمی، ماده یا مخلوطی از مواد باقی مانده در ظرف اصلی، پس از خارج کردن یک یا چند جزء مخلوط طی فرآیند جداسازی. مادۀ غیر فراری که پس از تبخیر مایع در ظرف باقی می ماند، جامدی که پس از صاف کردن و خارج کردن مایع در ته ظرف باقی می ماند، و موادی که پس از جداسازی اجزا یا عمل تقطیر در ارلن تقطیر باقی می مانند، همگی پس مانده محسوب می شوند.

مترادف ها

residue (اسم)
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده

scum (اسم)
کف، تفاله، سفیدی، پس مانده، سرجوش، طبقه وازده اجتماع

refuse (اسم)
ترک، اشغال، انصراف، پس مانده، فضولات، ادم بیکاره

picking (اسم)
دله دزدی، پس مانده، جیب بری

residuum (اسم)
رسوب، تفاله، تفاضل، باقی، باقی مانده، پس مانده

remainder (اسم)
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین

dreg (اسم)
رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز

leftover (اسم)
پس مانده، پس مانده غذا، بقایا

leavings (اسم)
باقی، باقی مانده، پس مانده، ته مانده

excrement (اسم)
نجاست، پس مانده، مدفوع، زوائد، فضله، سگاله، عن

tailing (اسم)
تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده

residual (صفت)
رسوبی، باقی مانده، پس مانده

پیشنهاد کاربران

بپرس