پس زدن


معنی انگلیسی:
backlash, jerk, redound, repel, shed, shunt, turn, ward, recoil, backfire, kick, to draw back, to flow back, to displace

لغت نامه دهخدا

پس زدن. [ پ َ زَ دَ ]( مص مرکب ) دور کردن چنانکه خاشاک را از روی آب و امثال آن عقب زدن. || بدنبال گذاردن. پیش افتادن از همکاران : همه هم درسان خود را پس زده است.
- امثال :
از پا پس میزند با دست پیش میکشد ؛ چیزی را که بزبان از قبول آن سر میزند در معنی طالب آن است و با کنایات و دیگر کارهاخواستاری خود را می نماید. و نیز رجوع به پس... شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- عقب زدن دور کردن . ۲- جا گذاشتن بدنبال گذاردن : همشاگردیهایش را پس زده .

فرهنگستان زبان و ادب

[پیوند] ← پس زنی 2

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:برگرداندن

جدول کلمات

دفع

مترادف ها

backlash (فعل)
پس زدن

recoil (فعل)
پس زدن، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن

eject (فعل)
دفع کردن، پس زدن، بیرون انداختن، معزول کردن، بیرون راندن

kickback (فعل)
پس زدن، لگد زدن

rebut (فعل)
بر گرداندن، پس زدن، رد کردن، تکذیب کردن، جواب متقابل دادن

draw back (فعل)
پس زدن، عقب کشیدن

rebound (فعل)
پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن

set back (فعل)
پس زدن، عقب کشیدن

hang off (فعل)
رها کردن، پس زدن

push back (فعل)
پس زدن، عقب زدن

فارسی به عربی

إِحْجام
( پس زدن (ماشین وغیره ) ) رسم

پیشنهاد کاربران

پس زدن: نپذیرفتن، رد کردن، وازدن، دفع کردن، باطل کردن، خرسند نشدن به چیزی، از خود راندن و. . .
چون: تن بیمار عضو پیوندی را پس زده است: تن بیمار عضو پیوندی را نپذیرفته است.
پارسی را پاس بداریم.
پس راندن
پس گردنی زدن، پس کله زدن
پس زدن : به عقب زدن ، بر گرداندن ، مثل پس زدن موی سر و پس زدن دست دیگران .
( ( جوان پشت میز اول موهای لّخت وسیاه را از پیشانی پس زد . "برای قبل از ظهر سه تا بازدید دارم. دو مورد اجاره یکی رهن کامل "پیراهن مشکی یقه برگردان پوشیده بود با شلوار جین سیاه . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 8 . ) )

بپرس