پس زدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
از پا پس میزند با دست پیش میکشد ؛ چیزی را که بزبان از قبول آن سر میزند در معنی طالب آن است و با کنایات و دیگر کارهاخواستاری خود را می نماید. و نیز رجوع به پس... شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:برگرداندن
wikijoo: پس_زدن
جدول کلمات
مترادف ها
پس زدن
پس زدن، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
دفع کردن، پس زدن، بیرون انداختن، معزول کردن، بیرون راندن
پس زدن، لگد زدن
بر گرداندن، پس زدن، رد کردن، تکذیب کردن، جواب متقابل دادن
پس زدن، عقب کشیدن
پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن
پس زدن، عقب کشیدن
رها کردن، پس زدن
پس زدن، عقب زدن
فارسی به عربی
( پس زدن (ماشین وغیره ) ) رسم
پیشنهاد کاربران
پس زدن: نپذیرفتن، رد کردن، وازدن، دفع کردن، باطل کردن، خرسند نشدن به چیزی، از خود راندن و. . .
چون: تن بیمار عضو پیوندی را پس زده است: تن بیمار عضو پیوندی را نپذیرفته است.
پارسی را پاس بداریم.
چون: تن بیمار عضو پیوندی را پس زده است: تن بیمار عضو پیوندی را نپذیرفته است.
پارسی را پاس بداریم.
پس راندن
پس گردنی زدن، پس کله زدن
پس زدن : به عقب زدن ، بر گرداندن ، مثل پس زدن موی سر و پس زدن دست دیگران .
( ( جوان پشت میز اول موهای لّخت وسیاه را از پیشانی پس زد . "برای قبل از ظهر سه تا بازدید دارم. دو مورد اجاره یکی رهن کامل "پیراهن مشکی یقه برگردان پوشیده بود با شلوار جین سیاه . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 8 . ) )
( ( جوان پشت میز اول موهای لّخت وسیاه را از پیشانی پس زد . "برای قبل از ظهر سه تا بازدید دارم. دو مورد اجاره یکی رهن کامل "پیراهن مشکی یقه برگردان پوشیده بود با شلوار جین سیاه . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 8 . ) )