پس دست. [پ َ س ِ دَ ] ( اِ مرکب ) ذخیره. پس انداز. یخنی. ذخر. - پس دست خود داشتن و پس دست نگاه داشتن ؛ ذخر. اذخار. ذخیره کردن برای موقع احتیاج. پس انداز کردن. یخنی نهادن. - پس دست کردن ؛ پنهان کردن. اندوختن.ذخیره نهادن : وگر بخانه زری ماند زن کند پس دست.
امیرخسرو دهلوی ( از فرهنگ رشیدی ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند . ۲- آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد.