پس انداز کردن
مترادف پس انداز کردن: اندوختن، ذخیره کردن، صرفه جویی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اندوختن . . . . . . . جمع کردن . . . . . . . کنارگزاشتن. . . .