پزشکی کردن

لغت نامه دهخدا

پزشکی کردن. [ پ ِ زِ ک َ دَ ]( مص مرکب ) تطَبُّب. ( زوزنی ). اِسا. اِسو. مواسات.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) طبابت کردن .

مترادف ها

leech (فعل)
شفاء دادن، پزشکی کردن، زالو انداختن

فارسی به عربی

مستنزف

پیشنهاد کاربران

بپرس