پزشکی ایرانی و اسلامی، تاریخ
واژۀ پزشک، که پزشکی از آن گرفته شده، شکل تغییریافتۀ بزِشْکِ پهلوی (فارسی میانه) است. در بخش هایی از اوستا و برخی متون پهلوی، اشارتی به پزشکی ایرانیان پیش از اسلام شده است. در وندیداد، پزشکان، بیماری ها و دستمزد پزشکان تقسیم بندی شده است. در آثار پلینی، دانشمند رومی قرن ۱م، خواص برخی از گیاهان شفابخش از دیدگاه مُغان آمده است و این گویای آن است که در آن زمان، پزشکی از وظایف روحانیان زردشتی بوده است. در زمان اشکانیان، برخی آثار پزشکی یونانی به زبان های ایرانی ترجمه شد. مطابق با کتاب های دینی زردشتیان و سایر کتب فارسی میانۀ ساسانیان، پیدایش پزشکی به نخستین انسان ـ شهریاران ایرانی منسوب بوده است. در کتب زردشتیان، پزشکان شامل سه گروه کادر پزشکان، داروپزشکان (گیاه پزشکان) و دعاپزشکان یا روان پزشکان بودند. به سرپزشک یا رئیس همۀ پزشکان دُرُسْت بَذ می گفتند که جبرییل درستاباذ (با همین املاء)، پزشک مشهور خاندان بختیشوع، از جمله کسانی بود که این لقب را دریافت کرده بود. مدرسۀ جندی شاپور و پزشکان و دانش آموختگان آن از جمله عوامل مؤثر در پیشرفت پزشکی ایرانیان و مسلمانان بود. در میان اعراب جاهلی، پزشکی جایی نداشته است و پزشکی منحصر به برخی روش های جادویی بوده است. شیوۀ زندگی سخت و قناعت آن ها و همچنین آب وهوای گرم عربستان، زمینه را برای شیوع و یا تأثیر بیماری ها در زندگی اعراب از بین برده بود. از مهم ترین امراض شایع در عربستان، تب های نوبه بوده است که برای این بیماری هم در کتاب های تازیان قدیم، درمانی دیده نمی شود. اعراب نیز چون رومیان، علم پزشکی را از ملل مغلوب خود، ازجمله آسوری ها و ایرانیان، فراگرفتند و آثار یونانی و تعلیمات دین اسلام نیز باعث رونق آن شده است. در مورد پزشکان صدر اسلام و نحوۀ درمان آن ها گزارش های مبهمی وجود دارد. در منابع از پزشکی به نام حارث بن کلده نام برده اند که گویا پزشکی را در جندی شاپور فرا گرفته، ولی ظاهراً شیوه های درمانی او سنّتی بوده و با روش های مکتب جندی شاپور همخوانی نداشته است. همچنین از جرّاحی به نام ابن ابی رَمْثَه نام برده اند که مفروضاً معاصر پیغمبر (ص) بوده است. گفته می شود که معاویه پزشکی مسیحی به نام ابن اُثال داشته است. همچنین پزشک مخصوص خلیفه عمر، از پزشکان مکتب اسکندریه بوده است. ماسرجویه ظاهراً نخستین کسی بوده است که رساله ای پزشکی را به عربی ترجمه کرده است. بنا بر قولی دیگر او، کُنّاش اهرن القس، پزشک مکتب اسکندریه، را از سریانی به عربی ترجمه کرده است. از تأثیر مکتب جندی شاپور بر پزشکی اسلام همین بس که دوازده تن از خاندان بُختیشوع (پزشکان مسیحی نسطوری)، طبابت و مشاورۀ خلفای عباسی را بر عهده داشتند و غالباً بانی ترجمه و تألیف رسالات بودند. در اوایل قرن ۳ق، بنیاد بیت الحکمه، نهضت ترجمه را ایجاد کرد که تأثیر شگرفی در پزشکی اسلامی داشت و منابع مهمی از طب یونانی به عربی ترجمه شد. مشهورترین مترجمان این نهضت حنین بن اسحاق (مسیحی نسطوری) بود که به کمک پسرش اسحاق بن حنین، برادرزاده اش حُبَیش و شاگردانش به کار ترجمۀ متون پرداختند. از مهم ترین کتاب هایی که در این زمان ترجمه شد کتاب الحشائش و السّموم متعلق به دیوسقوریدس، حکیم مشهور یونانی و اهل آسیای صغیر در قرن ۱م، است. در پی ترجمۀ آثار یونانی و آشنایی با طب ایرانی و هندی، دانشنامه هایی در قرون ۴ و ۵ق تألیف شد که مهم ترین آن ها عبارت اند از المنصوری فی الطب و الحاوی فی الطب (هر دو از رازی)، کامل الصناعة الطبیة از علی بن عباس مجوسی و القانون فی الطب ابن سینا. تک نگاری نیز ازجمله اموری بود که بین حکیمان مسلمان رایج بود. رسالات متعددی که رازی، ابن سینا و دیگران دربارۀ امراض گوناگون نوشته اند گواه این ادعاست. دانشنامۀ ۳۰جلدی ابوالقاسم زهراوی و پزشکی نامۀ هدایةالمتعلّمین فی الطب اخوین بخاری، که کهن ترین پزشکی نامۀ فارسی موجود است؛ از دیگر آثار مهم قرون ۴ و ۵ق، کتاب تقویم الصحّه اثر ابن بطلان، پزشک مسیحی نسطوری بغدادی، است که شیوۀ تقسیم بندی مطالب کتاب را به صورت جدول انجام داده است. ساختن بیمارستان از جمله اموری بود که مسلمانان در آن زمان با توانایی آن را پیش بردند. سلسله های ایّوبی و مملوک به سبب حمایت از پزشکان و بیمارستان ها شهرت داشتند. شواهد موجود نشان می دهد که نخستین بیمارستان اسلامی به فرمان هارون الرشید در بغداد تأسیس شد. ریاست بیمارستان ها به عهدۀ پزشکان خبره بود. بیمارستان عضدی مهم ترین بیمارستان بغداد بود که عضدالدولۀ دیلمی در ۳۷۲ق آن را تأسیس کرد. ریاست این بیمارستان به عهدۀ ابن تلمیذ بود که شاگردان مشهوری تربیت کرد و از معروف ترین آن ها ابن اصبیعه (مؤلف زندگی نامه ای معروف به نام عیون الابناء فی طبقات الاطبّاء) و ابن نفیس (مؤلف دایرةالمعارف ۸۰جلدی الشامل فی الصناعة الطبیبة) در خور ذکر است. گاه برای آسانی فهم آثار پزشکان قبلی، بر آن ها شرح و تلخیص می نوشته اند، مانند شرح ابن نفیس بر القانون به نام کتاب الموجز. ابن نفیس، سیستم گردش خون ریوی را سه قرن قبل از اروپایی ها کشف کرده بود. چشم پزشکی و داروشناسی از جمله رشته هایی بودند که متون تخصصی گسترده ای دربارۀ آن ها نوشته شد. کتاب تذکرةالکحّالین علی بن عیسی و رساله های فراوانی که در قرون ۶ و ۷ق در این باره نوشته شد شاهد این مدّعاست. گسترۀ وسیع جغرافیایی و تنوع آب وهوا در کشورهای اسلامی از جمله عواملی بود که دانش گیاه ـ داروشناسی مسلمانان را رونق داد. از مهم ترین آثار داروهای مفرد و مرکب، کتاب الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة تألیف ابن بیطار بود. شناسایی سموم و اثرات آن ها نیز از علومی بود که به آن توجّه خاصی شد. با پیشرفت پزشکی، کتبی در زمینه های دیگری غیر از امراض و داروها نوشته شد، مثلاً کتاب هایی در مورد وظایف «رئیس الاطباء» (محتسب) و یا کتاب های «مِحْنَه» (امتحان) از جمله کتابی که شَیْزری (۵۸۹ق) در آن، پزشکان را ملزم به قرائت سوگند بقراط و چشم پزشکان و شکسته بندها را ملزم به امتحا ن دادن برخی کتب کرد. روش های درمانی پزشکان مسلمان توجه اروپاییان را برانگیخت و از قرن ۵ق به بعد، آثار عربی به اروپا راه یافت. تا اواسط قرن ۷ق آثار حنین بن اسحاق، علی بن عباس مجوسی، ابن سینا و رازی به لاتینی ترجمه شده بود. همچنین تقویم الصحۀ ابن بطلان، مباحث جراحی ابن زهراوی و نیز آثار ابن رشد، ابن جزّار و اسحاق بن سلیمان اسرائیلی به لاتینی ترجمه شد. در قرون ۱۰ و ۱۱ق اروپاییان به کشورهای اسلامی مسافرت کردند و از نزدیک با گیاهان دارویی و معالجۀ امراض آشنا شدند و این اطلاعات را برای کشورهای خود به سوغات بردند. ازجمله شیوۀ مایه کوبی یا آبله کوبی در عثمانی در ۱۳۳ق/۱۷۲۰ مورد توجه همسر یکی از سفرای انگلستان قرار گرفت. همچنین در قرن ۱۲ق، مخصوصاً پس از شیوع طاعون در استانبول، آثار اطبای اروپایی به زبان های کشورهای اسلامی ترجمه شد. از این پس، پزشکی اروپا به طور گسترده ای، مخصوصاً در قرن ۱۳ق وارد پزشکی اسلامی شد و اروپاییان شروع به تعلیم پزشکی به مسلمانان کردند. در ایران گروه پزشکی مدرسۀ دارالفنون، نقش عمده ای را در نفوذ روش های درمان اروپایی به ایران بازی کرد. هرچند روش های نوین پزشکی در ایران و سایر کشورهای اسلامی رواج پیدا کرده است، اما هنوز، طب سنّتی و طب نبوی، بخشی از روش های درمانی مردم را تشکیل می دهد.
واژۀ پزشک، که پزشکی از آن گرفته شده، شکل تغییریافتۀ بزِشْکِ پهلوی (فارسی میانه) است. در بخش هایی از اوستا و برخی متون پهلوی، اشارتی به پزشکی ایرانیان پیش از اسلام شده است. در وندیداد، پزشکان، بیماری ها و دستمزد پزشکان تقسیم بندی شده است. در آثار پلینی، دانشمند رومی قرن ۱م، خواص برخی از گیاهان شفابخش از دیدگاه مُغان آمده است و این گویای آن است که در آن زمان، پزشکی از وظایف روحانیان زردشتی بوده است. در زمان اشکانیان، برخی آثار پزشکی یونانی به زبان های ایرانی ترجمه شد. مطابق با کتاب های دینی زردشتیان و سایر کتب فارسی میانۀ ساسانیان، پیدایش پزشکی به نخستین انسان ـ شهریاران ایرانی منسوب بوده است. در کتب زردشتیان، پزشکان شامل سه گروه کادر پزشکان، داروپزشکان (گیاه پزشکان) و دعاپزشکان یا روان پزشکان بودند. به سرپزشک یا رئیس همۀ پزشکان دُرُسْت بَذ می گفتند که جبرییل درستاباذ (با همین املاء)، پزشک مشهور خاندان بختیشوع، از جمله کسانی بود که این لقب را دریافت کرده بود. مدرسۀ جندی شاپور و پزشکان و دانش آموختگان آن از جمله عوامل مؤثر در پیشرفت پزشکی ایرانیان و مسلمانان بود. در میان اعراب جاهلی، پزشکی جایی نداشته است و پزشکی منحصر به برخی روش های جادویی بوده است. شیوۀ زندگی سخت و قناعت آن ها و همچنین آب وهوای گرم عربستان، زمینه را برای شیوع و یا تأثیر بیماری ها در زندگی اعراب از بین برده بود. از مهم ترین امراض شایع در عربستان، تب های نوبه بوده است که برای این بیماری هم در کتاب های تازیان قدیم، درمانی دیده نمی شود. اعراب نیز چون رومیان، علم پزشکی را از ملل مغلوب خود، ازجمله آسوری ها و ایرانیان، فراگرفتند و آثار یونانی و تعلیمات دین اسلام نیز باعث رونق آن شده است. در مورد پزشکان صدر اسلام و نحوۀ درمان آن ها گزارش های مبهمی وجود دارد. در منابع از پزشکی به نام حارث بن کلده نام برده اند که گویا پزشکی را در جندی شاپور فرا گرفته، ولی ظاهراً شیوه های درمانی او سنّتی بوده و با روش های مکتب جندی شاپور همخوانی نداشته است. همچنین از جرّاحی به نام ابن ابی رَمْثَه نام برده اند که مفروضاً معاصر پیغمبر (ص) بوده است. گفته می شود که معاویه پزشکی مسیحی به نام ابن اُثال داشته است. همچنین پزشک مخصوص خلیفه عمر، از پزشکان مکتب اسکندریه بوده است. ماسرجویه ظاهراً نخستین کسی بوده است که رساله ای پزشکی را به عربی ترجمه کرده است. بنا بر قولی دیگر او، کُنّاش اهرن القس، پزشک مکتب اسکندریه، را از سریانی به عربی ترجمه کرده است. از تأثیر مکتب جندی شاپور بر پزشکی اسلام همین بس که دوازده تن از خاندان بُختیشوع (پزشکان مسیحی نسطوری)، طبابت و مشاورۀ خلفای عباسی را بر عهده داشتند و غالباً بانی ترجمه و تألیف رسالات بودند. در اوایل قرن ۳ق، بنیاد بیت الحکمه، نهضت ترجمه را ایجاد کرد که تأثیر شگرفی در پزشکی اسلامی داشت و منابع مهمی از طب یونانی به عربی ترجمه شد. مشهورترین مترجمان این نهضت حنین بن اسحاق (مسیحی نسطوری) بود که به کمک پسرش اسحاق بن حنین، برادرزاده اش حُبَیش و شاگردانش به کار ترجمۀ متون پرداختند. از مهم ترین کتاب هایی که در این زمان ترجمه شد کتاب الحشائش و السّموم متعلق به دیوسقوریدس، حکیم مشهور یونانی و اهل آسیای صغیر در قرن ۱م، است. در پی ترجمۀ آثار یونانی و آشنایی با طب ایرانی و هندی، دانشنامه هایی در قرون ۴ و ۵ق تألیف شد که مهم ترین آن ها عبارت اند از المنصوری فی الطب و الحاوی فی الطب (هر دو از رازی)، کامل الصناعة الطبیة از علی بن عباس مجوسی و القانون فی الطب ابن سینا. تک نگاری نیز ازجمله اموری بود که بین حکیمان مسلمان رایج بود. رسالات متعددی که رازی، ابن سینا و دیگران دربارۀ امراض گوناگون نوشته اند گواه این ادعاست. دانشنامۀ ۳۰جلدی ابوالقاسم زهراوی و پزشکی نامۀ هدایةالمتعلّمین فی الطب اخوین بخاری، که کهن ترین پزشکی نامۀ فارسی موجود است؛ از دیگر آثار مهم قرون ۴ و ۵ق، کتاب تقویم الصحّه اثر ابن بطلان، پزشک مسیحی نسطوری بغدادی، است که شیوۀ تقسیم بندی مطالب کتاب را به صورت جدول انجام داده است. ساختن بیمارستان از جمله اموری بود که مسلمانان در آن زمان با توانایی آن را پیش بردند. سلسله های ایّوبی و مملوک به سبب حمایت از پزشکان و بیمارستان ها شهرت داشتند. شواهد موجود نشان می دهد که نخستین بیمارستان اسلامی به فرمان هارون الرشید در بغداد تأسیس شد. ریاست بیمارستان ها به عهدۀ پزشکان خبره بود. بیمارستان عضدی مهم ترین بیمارستان بغداد بود که عضدالدولۀ دیلمی در ۳۷۲ق آن را تأسیس کرد. ریاست این بیمارستان به عهدۀ ابن تلمیذ بود که شاگردان مشهوری تربیت کرد و از معروف ترین آن ها ابن اصبیعه (مؤلف زندگی نامه ای معروف به نام عیون الابناء فی طبقات الاطبّاء) و ابن نفیس (مؤلف دایرةالمعارف ۸۰جلدی الشامل فی الصناعة الطبیبة) در خور ذکر است. گاه برای آسانی فهم آثار پزشکان قبلی، بر آن ها شرح و تلخیص می نوشته اند، مانند شرح ابن نفیس بر القانون به نام کتاب الموجز. ابن نفیس، سیستم گردش خون ریوی را سه قرن قبل از اروپایی ها کشف کرده بود. چشم پزشکی و داروشناسی از جمله رشته هایی بودند که متون تخصصی گسترده ای دربارۀ آن ها نوشته شد. کتاب تذکرةالکحّالین علی بن عیسی و رساله های فراوانی که در قرون ۶ و ۷ق در این باره نوشته شد شاهد این مدّعاست. گسترۀ وسیع جغرافیایی و تنوع آب وهوا در کشورهای اسلامی از جمله عواملی بود که دانش گیاه ـ داروشناسی مسلمانان را رونق داد. از مهم ترین آثار داروهای مفرد و مرکب، کتاب الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة تألیف ابن بیطار بود. شناسایی سموم و اثرات آن ها نیز از علومی بود که به آن توجّه خاصی شد. با پیشرفت پزشکی، کتبی در زمینه های دیگری غیر از امراض و داروها نوشته شد، مثلاً کتاب هایی در مورد وظایف «رئیس الاطباء» (محتسب) و یا کتاب های «مِحْنَه» (امتحان) از جمله کتابی که شَیْزری (۵۸۹ق) در آن، پزشکان را ملزم به قرائت سوگند بقراط و چشم پزشکان و شکسته بندها را ملزم به امتحا ن دادن برخی کتب کرد. روش های درمانی پزشکان مسلمان توجه اروپاییان را برانگیخت و از قرن ۵ق به بعد، آثار عربی به اروپا راه یافت. تا اواسط قرن ۷ق آثار حنین بن اسحاق، علی بن عباس مجوسی، ابن سینا و رازی به لاتینی ترجمه شده بود. همچنین تقویم الصحۀ ابن بطلان، مباحث جراحی ابن زهراوی و نیز آثار ابن رشد، ابن جزّار و اسحاق بن سلیمان اسرائیلی به لاتینی ترجمه شد. در قرون ۱۰ و ۱۱ق اروپاییان به کشورهای اسلامی مسافرت کردند و از نزدیک با گیاهان دارویی و معالجۀ امراض آشنا شدند و این اطلاعات را برای کشورهای خود به سوغات بردند. ازجمله شیوۀ مایه کوبی یا آبله کوبی در عثمانی در ۱۳۳ق/۱۷۲۰ مورد توجه همسر یکی از سفرای انگلستان قرار گرفت. همچنین در قرن ۱۲ق، مخصوصاً پس از شیوع طاعون در استانبول، آثار اطبای اروپایی به زبان های کشورهای اسلامی ترجمه شد. از این پس، پزشکی اروپا به طور گسترده ای، مخصوصاً در قرن ۱۳ق وارد پزشکی اسلامی شد و اروپاییان شروع به تعلیم پزشکی به مسلمانان کردند. در ایران گروه پزشکی مدرسۀ دارالفنون، نقش عمده ای را در نفوذ روش های درمان اروپایی به ایران بازی کرد. هرچند روش های نوین پزشکی در ایران و سایر کشورهای اسلامی رواج پیدا کرده است، اما هنوز، طب سنّتی و طب نبوی، بخشی از روش های درمانی مردم را تشکیل می دهد.
wikijoo: پزشکی_ایرانی_و_اسلامی،_تاریخ