پز دادن


برابر پارسی: خودنمایی

لغت نامه دهخدا

پز دادن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) ( از پز فرانسه ) به کبر نمودن شأن و منزلت یا جامه های قیمتی خود را. به هیأت ولباس خود تظاهر کردن. خودنمائی کردن. تکبر نمودن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- افاده کردن فیس کردن تکبر فروختن پز آمدن .۲- در معرض نور گذاشتن دوربین عکاسی در مدت لازم .

واژه نامه بختیاریکا

( پِز دادِن ) بدکاره بودن؛ سالم نبودن کامل

پیشنهاد کاربران

فرخ فروشی
[اسم] – پارسی ساخته
ریشه ها:
از دو بخش �فرخ� به معنای خجسته، بخت یار و فرخنده �فروشی� ( نمایاندن یا عرضه کردن چیزی برای خودنمایی ) ساخته شده است.
معنا:
نشان دادنِ خود یا ویژگی های خجسته، زیبا یا برتر به دیگران برای خودستایی یا برتری نمایی.
...
[مشاهده متن کامل]

گونه ای از خودنمایی که در آن، فرد می کوشد بزرگی، زیبایی، بخت، دارایی یا توانایی های خود را بیشتر از آن چه هست جلوه دهد.
کاربرد در جمله:
او همواره در میان دوستانش فرخ فروشی می کرد و از داشته هایش می گفت.
نیازی به فرخ فروشی نیست؛ رفتار و کردار، خود گویای هر چیز است.

خانم زهرا صادقی
Bragging یعنی لاف زدن نه پز دادن
خودنمایی کردن، نازیدن، به رخ کشیدن، فخر فروختن
امان از سلام طرف مقابل که من شکست عشقی عاطفی نمیخورم طرف مقابل من واقعا دوست داره سلام باصدای سلام تو خوش حال شدم
یعنی خود نمیای من طرف مقابل
شخصی که خود را می گیرد یعنی پز میدهد
فیس وافاده
Flex on you بهت پز بدم
پُز دادن : [عامیانه، اصطلاح] خودنمایی بی جا کردن، فیس آمدن.
مغرور شدن به خود
فخر فروختن
To show off = پز دادن، معلوم کردن، به نمایش گذاشتن
You are always braging
تو یه سره داری پز میدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس