پز دادن


برابر پارسی: خودنمایی

لغت نامه دهخدا

پز دادن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) ( از پز فرانسه ) به کبر نمودن شأن و منزلت یا جامه های قیمتی خود را. به هیأت ولباس خود تظاهر کردن. خودنمائی کردن. تکبر نمودن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- افاده کردن فیس کردن تکبر فروختن پز آمدن .۲- در معرض نور گذاشتن دوربین عکاسی در مدت لازم .

واژه نامه بختیاریکا

( پِز دادِن ) بدکاره بودن؛ سالم نبودن کامل

پیشنهاد کاربران

خودنمایی کردن، نازیدن، به رخ کشیدن، فخر فروختن
امان از سلام طرف مقابل که من شکست عشقی عاطفی نمیخورم طرف مقابل من واقعا دوست داره سلام باصدای سلام تو خوش حال شدم
یعنی خود نمیای من طرف مقابل
شخصی که خود را می گیرد یعنی پز میدهد
فیس وافاده
Flex on you بهت پز بدم
پُز دادن : [عامیانه، اصطلاح] خودنمایی بی جا کردن، فیس آمدن.
مغرور شدن به خود
فخر فروختن
To show off = پز دادن، معلوم کردن، به نمایش گذاشتن
You are always braging
تو یه سره داری پز میدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس