پریکلس، شاهزاده تایر نمایشنامه ای تراژدی اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سال های ۱۶۰۸–۱۶۰۷ نوشته شده است.
داستان پریکلس بسیار قدیمی است و تقریباً در تمامی زبان های اروپایی یافت می شود. در زمان شکسپیر توسط لارنس تواین در داستانی به نثر به نام الگوی ماجراهای دردناک ( ۱۵۶۷ و چاپ دوم ۱۶۰۷ ) به زبان انگلیسی گردآوری شد. شکل انگلیسی قدیمی تر این داستان در حماسه های نظم کانفیسو آمانتیس ( ۱۳۹۰ ) و بعدها در آپولونیوس اهل تایر اثر شاعر قرن شانزدهم انگلیس جان گاور وجود دارند. همچنین داستانی به نام ماجراهای دردناک شاهزاده پریکلس اهل تایر اثر جورج ویلکنز وجود دارد که از نمایشنامه شکسپیر که ظاهراً پس از آن نوشته شده یاد می کند. گرچه ارتباط بین نمایشنامه شکسپیر و این داستان مشکوک به نظر می رسد، به نظر بعضی منتقدان مآخذ اصلی مورد استفاده شکسپیر فقط تواین و گاور هستند. [ ۱]
این نمایشنامه در ۵ پرده تدوین شده و دارای ۱۸ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. شخصیت های اصلی نمایش عبارت اند از:
• گاور: جان گاور، شاعر انگلیسی ( ۱۳۲۵–۱۴۰۸میلادی ) ، سردسته خوانندگان کُر و معرفی کننده نمایش.
• آنتیوخوس: پادشاه رذل و شرور آنتیاخ ( انطاکیه )
• پرنسس: دختر آنتیوخوس، خوش اندام، شاد، با صورت پُر.
• پریکلس: شاهزاده تایر ( صور )
• ثائیسا: شاهزاده خانمی بی اندازه باتقوا، دختر سیمونیدس ( پادشاه پنتاپولیس ) و همسر پریکلس.
• مارینا: دختر زیبای پریکلس و ثائیسا.
• لوخوریدا: پرستار مارینا.
• سرمیون: پزشک حاذق افه سوس، معجزه گر.
• دیانا: الاهه شهر افه سوس.
• ثالیارد: مردی از دربار آنتیوخوس، فردی جانی در استخدام شاه.
• هلیکانس
• اسکانس
• کلئون
• دیونوزا
• سیمونیدس
• فیلمون
• لئونی
• رئیس گزمه های شهر
• لردها، بانوان اشرافی، شوالیه ها، دزدان دریایی، ملاحان، ماهیگیران و قاصدها.
آنتیاخ، تایر، طرسوس، پنتاپولیس، افه سوس و میتلین؛ یونان.
گاور، در نقش معرفی کننده داستان نمایش، در آغاز نمایش فاش می کند که پریکلس شاهزاده تایر به شهر آنتیاخ آمده و در پی ماجراجویی ها، خواستار ازدواج با دختر زیبای آنتیاخوس است. اما شرطی که شاه برای ازدواج او با دختر خود نهاده است حل کردن معمایی است که ریشه آن موضوع زنا با محارم است؛ موضوعی که گویا رازی هولناک در دربار را در خود دارد. پریکلس ( در مقابل درباریان و شاه ) در پاسخ به معما چنان ظریفانه سخن می گوید که معنای آن را تنها شاه و دخترش می فهمند. اگرچه مجلس با شوخی و خنده به پایان می رسد، پریکلس همان شب از ترس جان خویش از شهر می گریزد و به دیار خود بازمی گردد. گرچه در آنجا هم در خوف گرفتار شدن به غضب آنتیاخوس کبیر و سهمگین است؛ بنابراین او پادشاهی کوچک خود را در دست هیلکانس؛ از مردان وفادار خود می گذارد و با کشتی به سرزمین دور تارسوس در مقدونیه می رود؛ و این درست همان شبی است که ثالیارد، بزرگترین آدمکش دربار آنتیاخوس، به شهر تایر وارد می شود…
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان پریکلس بسیار قدیمی است و تقریباً در تمامی زبان های اروپایی یافت می شود. در زمان شکسپیر توسط لارنس تواین در داستانی به نثر به نام الگوی ماجراهای دردناک ( ۱۵۶۷ و چاپ دوم ۱۶۰۷ ) به زبان انگلیسی گردآوری شد. شکل انگلیسی قدیمی تر این داستان در حماسه های نظم کانفیسو آمانتیس ( ۱۳۹۰ ) و بعدها در آپولونیوس اهل تایر اثر شاعر قرن شانزدهم انگلیس جان گاور وجود دارند. همچنین داستانی به نام ماجراهای دردناک شاهزاده پریکلس اهل تایر اثر جورج ویلکنز وجود دارد که از نمایشنامه شکسپیر که ظاهراً پس از آن نوشته شده یاد می کند. گرچه ارتباط بین نمایشنامه شکسپیر و این داستان مشکوک به نظر می رسد، به نظر بعضی منتقدان مآخذ اصلی مورد استفاده شکسپیر فقط تواین و گاور هستند. [ ۱]
این نمایشنامه در ۵ پرده تدوین شده و دارای ۱۸ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. شخصیت های اصلی نمایش عبارت اند از:
• گاور: جان گاور، شاعر انگلیسی ( ۱۳۲۵–۱۴۰۸میلادی ) ، سردسته خوانندگان کُر و معرفی کننده نمایش.
• آنتیوخوس: پادشاه رذل و شرور آنتیاخ ( انطاکیه )
• پرنسس: دختر آنتیوخوس، خوش اندام، شاد، با صورت پُر.
• پریکلس: شاهزاده تایر ( صور )
• ثائیسا: شاهزاده خانمی بی اندازه باتقوا، دختر سیمونیدس ( پادشاه پنتاپولیس ) و همسر پریکلس.
• مارینا: دختر زیبای پریکلس و ثائیسا.
• لوخوریدا: پرستار مارینا.
• سرمیون: پزشک حاذق افه سوس، معجزه گر.
• دیانا: الاهه شهر افه سوس.
• ثالیارد: مردی از دربار آنتیوخوس، فردی جانی در استخدام شاه.
• هلیکانس
• اسکانس
• کلئون
• دیونوزا
• سیمونیدس
• فیلمون
• لئونی
• رئیس گزمه های شهر
• لردها، بانوان اشرافی، شوالیه ها، دزدان دریایی، ملاحان، ماهیگیران و قاصدها.
آنتیاخ، تایر، طرسوس، پنتاپولیس، افه سوس و میتلین؛ یونان.
گاور، در نقش معرفی کننده داستان نمایش، در آغاز نمایش فاش می کند که پریکلس شاهزاده تایر به شهر آنتیاخ آمده و در پی ماجراجویی ها، خواستار ازدواج با دختر زیبای آنتیاخوس است. اما شرطی که شاه برای ازدواج او با دختر خود نهاده است حل کردن معمایی است که ریشه آن موضوع زنا با محارم است؛ موضوعی که گویا رازی هولناک در دربار را در خود دارد. پریکلس ( در مقابل درباریان و شاه ) در پاسخ به معما چنان ظریفانه سخن می گوید که معنای آن را تنها شاه و دخترش می فهمند. اگرچه مجلس با شوخی و خنده به پایان می رسد، پریکلس همان شب از ترس جان خویش از شهر می گریزد و به دیار خود بازمی گردد. گرچه در آنجا هم در خوف گرفتار شدن به غضب آنتیاخوس کبیر و سهمگین است؛ بنابراین او پادشاهی کوچک خود را در دست هیلکانس؛ از مردان وفادار خود می گذارد و با کشتی به سرزمین دور تارسوس در مقدونیه می رود؛ و این درست همان شبی است که ثالیارد، بزرگترین آدمکش دربار آنتیاخوس، به شهر تایر وارد می شود…
wiki: پریکلس شاهزاده تایر