فسون بخوانم و بر روی آن پری بدمم
از آنکه کار پریخوان همیشه افسون است.
مولوی.
من شخص پریدارم من مرد پریخوانم.مولوی.
هم چنانکه پریخوان در حال که افسون در شیشه خواند پری در شیشه رونماید. ( بهاءالدین ولد ). مرا بر خاتونی تعلق شده بود و خود را بر صفت پریخوانان می کردم و چشم می پوشیدم و میگفتم ارواح چنین میگویند. ( انیس الطالبین و عدةالسالکین صلاح بن مبارک بخاری ).پری خانه سازیم بتخانه را
پریخوان در آن پیر کاشانه را.
هاتفی.